سه‌شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۱

قوميت گرايي
اين جنبش قبل از دوران امپرياليسم ، به شكل فرو ريختن ديوارها و موانع فئودالي و اتحاد و يگانگي نواحي مختلف سرزميني كه مسكن گروه هاي پراكنده اي از اقوام معيني است ، و تشكيل دولت واحد و بازار واحد مبادله كالا تظاهر نموده است .
استالين كه بيش از همه تئوريسين هاي ماركسيسم در مسئله ملي غور و بررسي كرده مي نويسد ... « مبارزه ملي در شرايط صعود سرمايه داري مبارزه اي است بين طبقات بورژوازي و اين مبارزه در ماهيت خود هميشه بورژوازي باقي مي ماند و به طور عمده به صرفه و ميل بورژوازي است »
ولي در دوران امپرياليسم جنبش رهايي ملي ، به مبارزه تمام خلق عليه امپرياليسم و فئوداليسم تبديل مي گردد . لذا با وجود اهميتي كه حل مسئله ملي دارا مي باشد ، حل صحيح اين مسئله بايد با توجه به مرحله خاص تكامل اجتماعي هر كشور، ويژگي هاي اجتماعي در جريان تكامل ، درجه فعال بودن توده هاي زحمتكش و سطح شعور و تشكيل آن ها و روابط نيروهاي طبقاتي در صحنه داخلي و بين المللي به عمل آيد . و يا به قول استالين .... « حل مسئله ملي فقط با در نظر گرفتن شرايط تاريخي كه در جريان تكامل خود بايد مورد بررسي قرار گيرد ، ممكن مي باشد »...
در كشورهاي مستعمره و نيمه مستعمره ـ اعم از اين كه اين كشورها از يك ملت واحد و يا چند ملت تشكيل شده باشند ـ اصلي ترين شكل انقلاب اجتماعي ، انقلاب ضد امپرياليستي و ضد استعماري ، و مهمترين وظيفه آن طرد امپرياليسم و استعمار و نابود ساختن پايگاه هاي داخلي آن ـ فئوداليسم ، بورژوازي كمپرادو : دلالان امپرياليست ها و نوكران استعمار ـ مي باشد . انجام چنين انقلابي مستلزم مبارزه متحد تمام خلق ، اعم از كارگران ، كشاورزان ، روشنفكران ، پيشه وران و بورژوازي ملي از كليه اقوام و ملت هاي ساكن آن كشور است . بنابراين با توجه به مرحله خاص انقلاب اجتماعي حل مسئله ملي در داخل اين كشورها ، تابعي است از وظيفه اساسي انقلاب ، و به همين لحاظ اين مسئله بايد در كادر منافع و مقتضيات مبارزه تمام خلق عليه امپرياليسم و پايگاه هاي داحلي آن انجام پذيرد . در اين موضوع يك بار ديگر به نوشته استالين استناد مي كنيم . وي مي نويسد :
...« ملت حق دارد به طورخود مختار متشكل شود ، حتي حق جدا شدن هم دارد . ولي معني آن اين نيست كه در هر شرايطي بايد اين طور عمل نمايد و خود مختاري يا جدايي در همه جا و هميشه براي ملت يعني اكثريت آن ، يعني براي قشرهاي زحمتكش آن مفيد خواهد بود ... »
زيرا مسئله ملي قسمتي از مسئله عمومي و مهمتري است كه مسئله آزادي از قيد امپرياليسم و استعمار در كشورهاي مستعمره و نيمه مستعمره مي باشد . در اين جنبش، مبارزه طبقاتي تعطيل نمي شود ، بلكه شكل مبارزه طبقات ضد استعمار عليه ارتجاعي ترين طبقات موجود در كشور ( فئوداليسم و بورژوازي كمپرادور ) و عليه نيروهاي طبقه استثمارگر در صحنه بين المللي به خود مي گيرد .
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: