سه‌شنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۱


زناشويي در مقابل خدمت : آيا چگونه يك مرد و زن خود را از ميان افراد قبيله ديگر به چنگ مي آورده است ؟ در آن موقع كه سازمان مادرشاهي روي كار بود ، مرد ناچار بايد به قبيله زن برود و در آنجا زندگي كند . به تدريج كه سيستم پدر شاهي قوت مي گرفت داماد حق آن را پيدا مي كرد كه زن خود را بردارد و به قبيله خود ببرد منتهي به اين شرط كه مدتي در خدمت پدر زن خود كار كند ، و چنين بود كه يعقوب پيغمبر براي آن كه زنان خود «‌ليحه » و «‌راشيل » را به چنگ آورد مدتي براي «‌لابان »‌كار كرد . غالبا مرد سعي مي كرده است كه زن خود را با قوه به اختيار در آورد و از كار كردن براي پدر زن فرار كند و اين گونه زن گرفتن امتيازي براي مرد به شمار مي رفته .
. از بازمانده همين عادت است كه هنوز در جشن هاي عروسي داماد تشريفاتي را انجام ميدهد كه بربودن عروس بسيار شباهت دارد . هنگامي كه ثروت زياد شد مردم كم كم دريافتند كه اگر به پدر عروس هديه يا مقداري پول از طرف نامزد زناشويي پرداخته شود بهتر از آنست كه به خاطر به دست آوردن زن در نزد قبيله ديگر بيگاري روند يا براي ربودن زن خود را به دردسر اندازند و جنگ و خونريزي را سبب شوند . از همين جا است كه خريدن زن از والدين جزومسايل رايج زناشويي در ميان اجتماعات ابتدايي گرديده است .
( « بريفو »‌تصور مي كند كه اسير گرفتن زن مرحله انتقال از خانواده مادرشاهي به خانواده پدر شاهي بوده است : مرد كه راضي به پيوستن به قبيله زن خود نبوده ، به اين ترتيب او را به خانه خود مي كشيده است . به نظر «‌ليپرت » ازدواج با زن بيگنه جانشين مسالمت آميز زناشويي از راه اسير گرفتن زن است ، درست همان گونه كه بازرگاني جانشين دزدي به شمار مي رود . )
از طرفي رسم چنان بوده است كه پدر عروس در مقابل هديه با پولي كه از داماد مي گرفته هديه اي نيز به او مي داده كه رفته رفته مقدار آن ترقي كرده و به اندازه هديه داماد رسيده است . پس از آن پدران ثروتمند پيشتر فته بر مبلغ هديه افزودند تا د ختران خود را بهتر به شوهر بفرستند و به اين ترتيب است كه قضيه همراه كردن جهاز با عروس به ميان آمده و در واقع اين دفعه پدر عروس است كه داماد را مي خرد يا لااقل پهلو به پهلو يكديگر سير مي كنند .

یکشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۱

اين يكي از عكسهاي روز جمعه است.

شنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۱

چند همسري : عللي كه سبب پيدايش عادت چند همسري در اجتماعات ابتدايي گشته فراوان است ، به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شكار، زندگي مرد بيشتر در معرض خطر بود و به همين جهت مردان بيشتر از زنان تلف مي شدند و افزايش تعداد زنان را سبب مي شد كه يا تعدد زوج رواج پيدا ميكرد و يا عده اي از مجبور مي شدند كه تا پايان عمر به تنهايي به سر برند.ولي درميان آن ملل كه مرگ و مير فراوان بود هيچ شايستگي نداشت كه عده اي زن مجرد بمانند و توليد مثل نكنند ، به همين جهت بود كه در آن موقع نازايي براي زن سرشكستگي به شمار مي رفت . علت ديگر آن است كه مرد تغيير را دوست دارد و چنانكه سياه پوستان آنگولا مي گويند :«‌ هميشه نمي توان در يك ظرف غذا خورد »‌.
در زوال اين عادات عواملي چند دخالت داشته است: زندگاني كشاورزي كه حالت ثابتي دارد سختي و ناراحتي زندگي مردان را تقليل داد و مخاطرات كمتر شد و به همين جهت عده مرد و زن تقريبا مساوي يكديگر شد ،در اين هنگام چند زني حتي در اجتماعات ابتدايي امتيازات اقليت ثروتمندي گرديد و توده مردم به همين جهت با يك زن به سر مي برند و عمل زنا را چاشني آن قرار مي دهند .
سه شنبه كه فريد زنگ زد و گفت براي جمعه برنامه كوه نوردي داريم آهي كشيدم .چون واقعا وضع مالي انقدر خراب بود كه حتي نمي تونستم كوه برم.شنبه بابت حق السهام 117 هزار تومان بايد بپردازم 100 تومان هم به تعمير گاه بدم تاماشينمو بگيرم ولي به هر حال رفتم. در و تخته هم يه جوري با هم جور شدن كه 200 تا يك توماني براي من هزينه برداشت.رفتيم به قله اي به نام بند عيش، تقريبا تمام مسير رو تا كمر توي برف بوديم،باد عجيبي مي وزيد كه باعث شده بود يك طرف صورت و بدنمان يخ بزنه .خيلي خوش گذشت از اونجايي كه بند عيش بود ماهم خلاصه يادي از ذكريا كرديم(نامردهابه سفارش فريد به من ندادن كه من هم بخورم فريد مي گفت با اين بيماريت اگه بخوري كارت ساختس منهم كه اين موضوع رو حدس مي زدم براي خودم آورده بودم ولي از نوع آلمانيش كه كم ضرر تره)

خلاصه جاي همه خالي (اين مطلب مال جمعه ،چون خيلي خسته بودم و نتونستم بنويسم.اما موضوع مفهوم زيباي رو امشب دنبال مي كنم اين قسمت :چند همسري)

پنجشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۱

ديشب يادم رفت بنويسم اين مطالب در راستاي مطلبي است كه من داشتم روش كار مي كردم و در ضمينه آن هم نظر سنجي شد
نام آن نيز> مفهوم زيبايي< ست
كمون جنسي:
اجتماعاتي كه در آنها زناشويي موجود نباشد بسيار كم است ولي كسي كه در جستجو باشدمي تواند تعدادي از اين جوامع را پيدا كند و حلقه اتصال ميان بي نظمي جنسي در پستان داران پست و ميان ازدواج در مردم ابتدايي را بيابد. در فرتونا از جزاير هبريد جديد و در جزاير هاوايي بيشتر مردم اساسا ازدواج نمي كنند. نيز در ميان ملتهاي قديم در روسيه مردان بدون تفاوت با زنان مختلف هم خوابگي مي كردند بطوريكه معلوم نبود شوهر هر زن كدام است. ولي اين ملي بودن زنان كه نظير كمون اوليه در مورد زمين و خوراك بشمار ميرود خيلي زود از ميان رفته،با وجود اين يادگارهايي از آن در اذهان بصورت جشنهايي است كه در مواقع معين بر پا ميكنند مانند كارناوال ها كه به صورت موقتي خود را از قيود جنسي مي رهانند.

چهارشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۱

ديشب براي نوشتن دچار مشكل شدم،من 8 ماه است كه تقريبا هر روز مينويسم،و اكثر روز ها در مورد موضوعي خاص نوشته ام و كمتر به موضوعات روز آمد پرداخته ام واين كار زياد و انرژي فراواني از من مي گيرد.اكثر نوشته ها از خود من است،و بندرت از شعر اشخاص ديگر استفاده نموده ام.گاهي بحثي را شروع ولي بدليل ضعف در دانشم در نيمه رها شده(گاهي هم حوصله ادامه آن را نداشته ام)و چند باري نيز به تحديد بحث را در نيمه رها كرده ام(مانند موضوع زن در اسلام).
در اين چند ماه ادبيات من به كلي تغيير كرد و نگارشم به محاوره نزديك شد كه اين براي من كه قسمتي از شغل و كارم به نوشتن بر مي گرد آسيب زيادي وارد نموده است.همه اين حرفها رو گفتم(و كلي اش را هم توي دلم گفتم)كه بگم فعلا فكر نمي كنم كه بتونم هر روز بنويسم ولي تمام سعي و كوششم رو به كار مي گيرم تا حد اقل 4 روز در هفته مطلب جديد داشته باشم(ولي هنوز معلوم نيست كه اين قضيه از كي شروع شه).يكي از دلايل اين كار اون سر درد هاي وحشتناكه كه منو ول نمي كنه و ندا هم از تايپ مطالب من خسته شده (آخه بيچاره مجبوره سناريو هاي من وكلي اراجيف ديگه رو هم تايپ كنه).اين نوشته شبيه به روضه علي اصغر در صحراي كربلا شد(گريه كنيد مسلمونا ،گريه كنيد ثوابه)
ازدواج
ازدواج از اختراعات نياكان حيواني ما بوده است . در بعضي از پرندگان چنين بنظر مي رسد كه حقيقتا هر پرنده فقط به همسر خود اكتفا مي كند . در گوريلها و اورانگوتانها رابطه ميان نر و ماده تا پايان دوره پرورش نوزاد ادامه دارد و اين ارتباط بسيار شبيه به روابط زن و مرد است ، و هرگاه ماده بخواهد با نر ديگري نزديكي كند به سختي مورد تنبيه نر خود قرار مي گيرد ” دو كرسپيني “ در خصوص اورانگوتانهاي بورنئو مي گويد كه« آنها در خانوادهايي بسر مي برند كه از نر و ماده و كودكان آنها تشكيل مي شود » . و دكتر ساواژ در مورد گوريل ها مي نويسد كه « عادت آنها چنين است كه پدر و مادر زير درختي مي نشينند و به خوردن ميوه و پر چانگي مي پردازند و كودكان دور پدر و مادر بر درختها جستن مي كنند »آنان پيش از ظهور انسان رابطه زناشويي را آغاز كرده اند .
از دوستاني كه لطف كردند و لينك اينجا را در بلاگ خودشون گذاشتن خواهش مي كنم در صورتي كه لينكشان در اين جا نيست يه خبري به من بدن.
ممنون

دوشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۱

از طرف ديگر ، درست برخلاف نظر نيروهاي جدايي طلب در كشورهاي مستعمره و تحت حاكميت ديكتاتوري كه از اقوام مختلف تشكيل شده ، آزادي ملي اقوام ساكن آن كشور ، اهميت درجه دومي پيدا مي كند و مبارزه براي گسيختن زنجيره هاي استعمار و طرد امپرياليسم ـ قبل از هرگونه مبارزه بر سر تقسيم حقوق و اختيارات داخلي ساكنين آن كشور ـ به صورت ضرورت اساسي و حياتي جنبش رهايي ملي در مي آيد . در اين مورد نيز استالين مي گويد : « كسانيكه مي گويند بگذار هركس فقط روي خود حساب كند و موضوع ملي مقدم بر همه است مردم را دچار تفرقه مي سازند . زيرا صحيح ترين شعار مبارزه مسائل عمومي مقدم بر همه است . »‌اشتباه بزرگ فرقه دموكرات آذربايجان نيز در همين جا بود كه وظيفه درجه دوم انقلاب را به جاي وظيفه اساسي و درجه اول پذيرفته مصالح آذربايجان را از منافع ساير نقاط ايران جدا كرد و راه خطايي را كه پيش پايش گذاشته بودند ، دانسته يا ندانسته ، چشم بسته پيمود و شايد هم به غلط صحت و اصالت آن را باور كرد . فرقه دموكرات آذربايجان به جاي ايجاد اتحاد بين كليه زحمتكشان ، آزادي خواهان و عناصر ضد استعمار در سراسر كشور ايران و ايجاد جبهه واحدي براي طرد امپرياليسم و سرنگون ساختن پايگاه هاي داخلي آن ـ در شرايط داخلي و جهاني آن چنان مساعد ـ مردم آذربايجان را از مامورين ناپاك و پليد حكومت تهران و تضييعات و تبعيضات آن ها ، به حساب ساير ايراني ها ، به خصوص تمام مردم فارس زبان گذاشت « حكومت فارس ها »را آماج حملات خود قرار داد ، اختلاف بين «‌فارس و ترك » را دامن زد و حتي از شؤونيسم ترك دفاع نمود . در اين مورد به قسمتي از نطق پيشه وري در اداره نظام وظيفه آذربايجان اشاره مي كنيم . وي گفت : « ... مردم ما خلقي بزرگ و قهرمان است ، اين خلق به هيچ وجه شباهتي به مردم تهران ، اصفهان و ساير نقاط ايران ندارد .... او فارس نيست وبا فارس ها فرق دارد ... »‌متاسفانه بدليل بحران هويت پيش آمده پس از فرو پاشي شوروي بعضي از نيرهاي چپ(به خصوص هواداران حزب توده،و همچنين بعضي از هواداران سازمان اكثريت نيز به نيروهاي تجزيه طلب پيوسته و تحت عنوان آزادي و فدراليسم بر طبل جدايي طلبي و تجزيه مي كوبند،كه آن نيز مجال ديگري را مي طلبد.
در مطلب گذشته، قوميت گرايي از ديد چپ بررسي شد،دنباله اين مطلب را از ديد تاريخي و ملي بررسي خواهم كرد.
ادامه طرحي براي امروز
روز داخلي بالكن كتاب فروشي سيان

شيلا و كاوه در حال خوردن قهوه باهم صحبت مي كنند

شيلا زندگي عجيبي داشتيد شما، دوست دارم كه يه داستان ازش
بنويسم .

كاوه اگه واقعا بخواهي اين كارو بكني بايد ماجرا رو از مامان بپرسي

شيلا نه، چند بار فكرشو كردم ولي پيش خودم گفتم ياد آوري اون روزا براي مادرت خيلي بايد سخت باشه براي همين پشيمون شدم

كاوه خوب آره سخته ،ولي خوشحال مي شه با عروس آينده اش صحبت
كنه حتي در مورد بابا- و مي خندد

شيلا او هم با لبخند- وسط دعوا نرخ تعيين نكن منكه هنوز بله نگفتم

كاوه از خداته-همچنان بالبخند-

هردو مي خندند
شيلا راستي بابا چند بار گفته كه مي خواد تورو ببينه،البته من به اون گفتم كه تو خجالتي هستي ولي همچنان اصرار داره،چرا يه بار نميآيي به خونه ما صداي بابا رو هم بخوابوني؟!

كاوه توكه مي دوني !مهخم خيلي دلم مي خواست كه ايشونو ببينم ولي
وقتي اون موضوع پيش اومدديگه روم نميشه توي چشماش نگاه كنم

شيلا با كمي لبخند—اون موضوع رو فراموش كن به نظر من مسئله مهمي
نيست ما باهم مي خواهيم ازدواج كنيم درضمن اون موضوع هم با توافق هردوي ما بود .

هردو سكوت مي كنند.

یکشنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۱

يلدا، ميلاد خورشيد
تو شمع فروزنده و گيتی شب يلدا

يلدا، يا شب چله ي بزرگ درازترين شب سال است. از فرداي يلداست كه خورشيد متولد مي شود. در اين مفهوم ، شب يلدا، در واقع شب تولد خورشيد است. از اينجا مي توان به معناي واژه ي "يلدا" پي برد.
يلدا كه واژه اي است سرياني به معني مولود است. از سده ي چهارم ميلادي كه كنستانتين ، امپراطور متعصب و يك سونگر در رم به پادشاهي رسيد تلاش كرد ميترائيسم را از بين ببرد و در نتيجه در تقابل ميان مسيحيت و ميترائيسم ، مسيحيان بخشي از آداب و سنن ميترائيسم را پذيرفتند و آن را با مذهب نو درآميختند. از جمله يلدا در مفهوم مولود يا تولد مهر در سنت مسيحي به تولد مسيح تبديل شد.
ميترائيسم ابتدا مذهب دريانوردان بوده است. شايد به اين دليل پيروان اين آيين معابدشان را در كنار رودخانه ها مي ساختند. در معماري كليساها تاثير از معماري معابد ميترايي آشكار است.
پس از ظهور زرتشت ميترائيسم در ايران تضعيف شد و از آيين هاي آن تنها يلدا كه به مهر در مفهوم تولد خورشيد مربوط است به جاي ماند.
چنين است كه از ديرباز ايرانيان در شب يلدا، يا در شب چله ي بزرگ دور هم جمع مي شوند و اين شب را جشن مي گيرند. در بلندترين شب سال هندوانه اي كه يادگار تابستان است و آجيل و ديگر تنقلات زينت بخش سفره پرمهر خانواده ايراني است. از فرداي اين درازترين و سياه ترين شب سال است كه خورشيد تولد مي يابد و در پهنه ي آسمان به جهان لبخند مي زند. سياهي و بي مهري به تدريج رنگ مي بازد و جاي خود را به روشنايي و مهر مي دهد.

شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۱

و فردا روز ديگريست
يلدا بر همگي مبارك

پنجشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۱

امروز مراسم چهلمين روز در گذشت صفر خان بود،به امام زاده طاهر رفتيم.دوست ندارم در باره آن بزرگ مرد امروز بيشتر بنويسم چون موضوع تلخ و بدي پيش اومدكه در زير مي آيد.
از من دعوت كرده بودند كه براي ترغيب محمد به ازدواج به خانه آنها برم.با اكراه قبول كردم.
محمد يكي از نرديكان ما اندكي اختلال رواني داره (خيلي نا محسوس)ولي متاسفانه مواد مخدر مصرف مي كنه.به همين دليل اين ازدواخ را نوعي ظلم به آن دختر مي دانستم.
به آنجا كه رسيدم ديدم دختر بسيار زيبابا پدرش آنجا هستند،چشمان سبز زيبا با صورتي معصوم و اندكي سبزه ،داماد فرار كرده بود و خوشبختانه نبود كه به حرفهاي من گوش كنه (گرچه صحبت من براي ترديد و انصراف از ازدواج خواهد بود).
دختره و پدرش در اصل براي خواستگاري آمده بودند.دليل را جويا شدم ضعف مالي نداشتن مادر و تعدد دختران آن مرد جواب من بود. از اينهمه اختلاف طبقاتي و فقر آنها دلم به درد آمد. بدون خدا حافظي آنجا را ترك گفتم.

چهارشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۱


بجستجوي تو
در معبر بادها ميگريم
در چهار راه فصول
در چارچوب شكسته ي پنجره اي
و آسمان ابر آلود را
قابي كهنه مي گيرم
به انتظار تصوير تو
اين دفتر خالي
تا چند
تاچند
ورق خواهد خورد؟

سه‌شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۱

قوميت گرايي
اين جنبش قبل از دوران امپرياليسم ، به شكل فرو ريختن ديوارها و موانع فئودالي و اتحاد و يگانگي نواحي مختلف سرزميني كه مسكن گروه هاي پراكنده اي از اقوام معيني است ، و تشكيل دولت واحد و بازار واحد مبادله كالا تظاهر نموده است .
استالين كه بيش از همه تئوريسين هاي ماركسيسم در مسئله ملي غور و بررسي كرده مي نويسد ... « مبارزه ملي در شرايط صعود سرمايه داري مبارزه اي است بين طبقات بورژوازي و اين مبارزه در ماهيت خود هميشه بورژوازي باقي مي ماند و به طور عمده به صرفه و ميل بورژوازي است »
ولي در دوران امپرياليسم جنبش رهايي ملي ، به مبارزه تمام خلق عليه امپرياليسم و فئوداليسم تبديل مي گردد . لذا با وجود اهميتي كه حل مسئله ملي دارا مي باشد ، حل صحيح اين مسئله بايد با توجه به مرحله خاص تكامل اجتماعي هر كشور، ويژگي هاي اجتماعي در جريان تكامل ، درجه فعال بودن توده هاي زحمتكش و سطح شعور و تشكيل آن ها و روابط نيروهاي طبقاتي در صحنه داخلي و بين المللي به عمل آيد . و يا به قول استالين .... « حل مسئله ملي فقط با در نظر گرفتن شرايط تاريخي كه در جريان تكامل خود بايد مورد بررسي قرار گيرد ، ممكن مي باشد »...
در كشورهاي مستعمره و نيمه مستعمره ـ اعم از اين كه اين كشورها از يك ملت واحد و يا چند ملت تشكيل شده باشند ـ اصلي ترين شكل انقلاب اجتماعي ، انقلاب ضد امپرياليستي و ضد استعماري ، و مهمترين وظيفه آن طرد امپرياليسم و استعمار و نابود ساختن پايگاه هاي داخلي آن ـ فئوداليسم ، بورژوازي كمپرادو : دلالان امپرياليست ها و نوكران استعمار ـ مي باشد . انجام چنين انقلابي مستلزم مبارزه متحد تمام خلق ، اعم از كارگران ، كشاورزان ، روشنفكران ، پيشه وران و بورژوازي ملي از كليه اقوام و ملت هاي ساكن آن كشور است . بنابراين با توجه به مرحله خاص انقلاب اجتماعي حل مسئله ملي در داخل اين كشورها ، تابعي است از وظيفه اساسي انقلاب ، و به همين لحاظ اين مسئله بايد در كادر منافع و مقتضيات مبارزه تمام خلق عليه امپرياليسم و پايگاه هاي داحلي آن انجام پذيرد . در اين موضوع يك بار ديگر به نوشته استالين استناد مي كنيم . وي مي نويسد :
...« ملت حق دارد به طورخود مختار متشكل شود ، حتي حق جدا شدن هم دارد . ولي معني آن اين نيست كه در هر شرايطي بايد اين طور عمل نمايد و خود مختاري يا جدايي در همه جا و هميشه براي ملت يعني اكثريت آن ، يعني براي قشرهاي زحمتكش آن مفيد خواهد بود ... »
زيرا مسئله ملي قسمتي از مسئله عمومي و مهمتري است كه مسئله آزادي از قيد امپرياليسم و استعمار در كشورهاي مستعمره و نيمه مستعمره مي باشد . در اين جنبش، مبارزه طبقاتي تعطيل نمي شود ، بلكه شكل مبارزه طبقات ضد استعمار عليه ارتجاعي ترين طبقات موجود در كشور ( فئوداليسم و بورژوازي كمپرادور ) و عليه نيروهاي طبقه استثمارگر در صحنه بين المللي به خود مي گيرد .
ادامه دارد

دوشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۱

- الو
سلام چطوري؟
خوبم،ممنون ،هيچ داشتم نوار گوش مي كردم
فردا ؟مممم ميخوام برم انقلاب كتاب بگيرم تو چي كاره اي؟خوب پس تو هم بيا ديگه آره روبه روي نشر دنيا ساعت 9 خوبه؟
پس تا فردا
لانگ اتاق
گوشي را زمين مي گذارد .دستي به مو هايش مي كشد موهايش بلند و به هم ريخته است
روز خارجي خيابان انقلاب
كاوه با موهاي كوتاه درحالي كه با عجله مي دود وارد كادر مي شود،به همراه كاوه پن مي كنيم به كتاب فروشي دنيا، دختري با مانتوي كرم و شلوار جين و كفش كتاني ايستاده است. كاوه به او مي رسدو مي ايستد
- سلام شيلا ببخش كه دير رسيدم
- سلام ديگه داشتم نگران مي شدم
-خيلي سعي كردم به موقع برسم ولي نشد
- اشكال نداره ،كجا بايد بريم؟
- به طرف بازارچه كتاب
- باشه بريم
آنها حركت مي كنند
شيلا خوش تيپ شدي چه عجب موهاتو كوتاه كردي؟!
كاوه علت دير رسيدنم هم همين بود رفتم آرايشگاه پدرم دراومد تا يه سلموني پيدا كردم كه توي اين ساعت باز باشه
شيلا مي خندد
شيلا مي ذاشتي يه وقت ديگه،بابا ما همين جوري هم قبولت داريم
كاوه كي گفته من به خاطر تو موهامو كوتاه كردم
هردو مي خندند.
روز داخل تاكسي

شيلا مادرت نمي خواست بياد؟
كاوه نه مهمون داشت.
شيلا هنوز با مرگ پدرت مشكل داره؟
كاوه ميگه هركسي كه رفت وديگه بر نگشت كه نمي شه گفت مرده؟ ميگه من مي دونم اون مارو گم كرده
شيلا با اين تفكر پس چرا ازدواج كرد؟!
كاوه ما توي شرايط سختي قرار گرفته بوديم من اون كار مادرو درك مي كنم اگر چه اونموقع توي دلم چيز ديگري بود
شيلا طبيعيه، انوقت مگه تو چند سال داشتي كه بتوني اين موضوع رو درك
كني؟
روز خارجي بهشت زهرا
نماي لانگ از يك قطعه شيلا و كاوه ايستاده اند وبه گل خانه بهشت زهرا نگاه مي كنند

همان مكان قطعه اي ديگر شيلا بروي زمين روي دو پاي خود نشسته و دستانش بر روي سنگ قبر قرار دارد و زير لب چيزي مي خواند .كاوه در كنار او ايستاده است.


یکشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۱

بودن در كنار اين آقااو آقا برايم لذت بخش بود
جمعه با چند تا از دوستان بيرون بوديم بعدهم رفتيم توي خونه نشستيم كلي گپ و گفت و يادي از ذكريا شب زود خوابيدم توي خواب ديدم كه توي يك بيمارستان متعلق به آلمان شرقي در ايران(اصلا يه همچين بيمارستاني وجود نداره)كه بعد از عوض شدن سيستم حكومتي به ويرانه اي تبديل شده عده اي ايراني به مناسبت تاسيس گروه بيتلز دور هم جمع شده اند ومشغول خواندن ترانه هاي اين گروه هستند.در دسرتون ندم توي خواب 8 تا از ترانه هاي اين گروه رو به طور كامل توي خواب شنيدم،جالب بود كه قيافه هاي اونا هم عين بچه هاي بيتلز بود.درنواختن يكي از آهنگها هم من شركت داشتم و گيتار مي زدم(من اصلا بلد نيستم گيتار بزنم)اونم با مضراب تار! بدنم آنقدر داغ بود كه موم مضراب توي دستم آب مي شد.
خلاصه خواب عجيب غريبي بود

شنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۱

هرچي احسان هست بچه معروفه منهم مي خوام اسممو عوض كنم بزارم احسان نظرتون چيه?(احسان و امير عزيز تولدتان مبارك)
بررسي موضوع جدايي طلبي و قوميت گرايي را مي توان از جهات مختلف مد نظر قرار داد اما آنچه كه پيش از همه بر اين به اصطلاح جنبش تاثير فراواني داشته تفكر چپ و ماركسيستي بوده است .متاسفانه در ايران چه در حكومت سابق و چه در حال ،شروع اين حركات توسط نيروهاي چپ صورت گرفته . در دهه 20 خورشيدي توسط جعفر پيشه وري كه از پايه گذاران حزب كمونيست و يكي از فعالان جنبش چپ بوده و حال نيز توسط برخي از نيروهاي بريده از سازمان هاي چريكي پايه گذاري و حمايت مي شود . در ابتدا لازم است تاريخچه اي كوتاه از پيدايس اين تفكر را بررسي كنيم .
در دهه بيست فرقه دمكرات آذربايجان ، در حاليكه هنوز سازمان هاي حزب توده در سراسر آذربايجان فعاليت مي كردند بي اطلاع رهبران حزب توده ايران و حتي بدون جلب نظر موافق آن ها پس از ملاقات پيشه وري ، با باقروف رئيس جمهور آذربايجان شوروي ( نام واقعي اين كشور و منطقه در تاريخ منطقه آران بوده است كه بعد از انقلاب اكتبر و استقلال اين منطقه با وجود مخالفت آزادي خواهان ايراني همچون شيخ محمد خياباني آذربايجان نهاده شد . ) در باكو ، با صلاحديد دولت شوروي و پشتيباني و مساعدت مادي و معنوي مامورين آن دولت در آذربايجان تشكيل گرديد .ولي چون عده كثيري از فعالترين و مبارزترين افراد آذربايجان در صفوف حزب توده مبارزه كردند و بي وجود آن فرقه دمكرات از كادرهاي فعال محروم مي ماند و بعلاوه ادامه فعاليت دو حزبي كه هر دو مدعي آزادي خواهي و رهبري مردم به سوي دمكراسي بوده و هريك راه جداگانه اي را برگزيده بودند لذا انحلال تشكيلات حزب توده و الحاق آن به فرقه ضروري به نظر مي رسيد و چنين نيز شده درباره ادامه روند اين جريانات تا تشكيل جمهوري آذربايجان كتب فراواني به نگارش در آمده كه در دسترس است و مي تواند به نظر علاقمندان آن برسد .
و اما زمينه هاي تشكيل فرقه دمكرات :
1- اوضاع عمومي كشور، وضع اسفناك طبقه حاكمه كه هرگز به منافع ملت ايران نمي انديشيد و به جز اجراي نقشه هاي پليد استعمارگران جهت ادامه اسارت ملت ايران و تامين منافع خصوصي خود كاري انجام نمي داد .
2- وجود جنبش هاي دهقاني در آذربايجان عليه فئوداليسم ( يكي از اين مبارزان صفر قهرمانيان بود كه به تازگي در ايران در گذشت ) و بالا بودن سطح آگاهي سياسي توده مردم نسبت به ساير ايلات ايران ( به دليل همسايگي آن با شوروي و رفت و آمدتعداد بيشماري از كارگران ايراني در معادن نفت باكو و گردش اطلاعات آزاد در آن زمان شوروي و قبل از آن روسيه)
3- سياست دولت انگلستان و پافشاري آن دولت در حفظ نفوذ و امتيازات خود
4- سياست شوروي در رقابت با نفوذ انگلستان در ايران ، تامين مناطق نفوذ در نواحي شمالي ايران و ممانعت از ايجاد شدن پايگاههاي شوروي در مجاورت مرزهاي حساس جنوبي آن كشور
من نيز بر آن كه ابتدا اين موضوع را براساس تفكر ماركسيستي را بررسي كنم
حل مسئله ملي و آزادي ملي : آزاديهاي ملي هر ملتي به مفهوم آزادي فرهنگي ، اقتصادي و سياسي آن ملت در برابر ملل ديگر ، و قرار نداشتن زير فشار و تبليغات ملي است . جنبش آزادي ملي كه محصول دوران اضمحلال فئوداليسم وبه قدرت رسيدن بورژوازي است ، در جريان تاريخ و تكامل اجتماعات بشري ، بسته به محتوا و هدف جنبش در آن مرحله تكاملي ، اشكال گوناگوني به خود گرفته است . (به دليا پاره اي ملاحظات ناچار به سانسور بعضي از مطالب گفته شده در اين ضمينه هستم به همين دليل شايد بعضي از پاراگرافها به هم چفت و بست نشه،مي بخشيد. اگرچه تا حالا به نوع نگارش من عادت كرده ايد)
ادامه دارد

پنجشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۱

تا شنبه فكر نمي كنم چيزي بتونم بنويسم پس تا شنبه

سه‌شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۱

ادامه متن قبل هفته ديگه ميره روي آنتن
دو سه روز پيش فيلم مراسم تشييع جنازه صفرخان را مي ديدم،مراسم خيلي خوب برگذار شده بود ولي عده اي فرصت طلب مي خواستند كه ازاين نمد كلاهي براي خود بدوزند.
تعدادي كمتر از 20 نفر شروع به خواندن سرود تركستان آزاد كرده بودند و زنده باد آذربايجان سر مي دادندكه خوشبختانه با سخن راني رئيس دانا كاسه و كوزه شان به هم خورد. از قبل چيزهايي از اين حركات كه به تازگي گسترش نيز يافته شنيده و ديده بودم (در مراسم سالروز تولد بابك)و دقيقا ميدانم كه اين جريان ازطرف شخصي به نام دكتر هيات (صفر خان هميشه از طرح اين مطالب،يعني جدايي طلبي متنفر بود)رهبري مي شود كه خود او نيز به مزدوري تركيه منتسب است و خواستار جدايي آذربايجان از ايران و تشكيل يك كشور به نام تركستان با مرز هاي بسيار وسيعي هستند(اين كشور فرضي تمامي خاك تركيه اسانهاي آذربايجان شرقي و غربي،اردبيل،كردستان،ايلام،زنجان،قزوين،مازندران،كرمانشاه،و خوزستان از ايران،تركمنستان،آذربايجان شمالي،قزاقستان،قرقيزستان،تركستان چين،را در بر مي گيرد). نشريه اي به نام وارليق نيزچاپ مي كنند و در آن مطالبي مي نويسند كه روي سر آدم چغندر سبز مي شود(تركان قبل از مهاجرت آريايي ها به اين سر زمين آمده اند،خط توسط تركان اختراع شده،بابك به زبان تركي صحبت مي كرده،زردشت ترك بوده و....)وآنان خود را ادامه دهنده راه گروهي شوونيستي به نام بز قورد مي دانند(به معني گرگهاي خاكستري. اين گروه درتركيه نيز فعال است).
از اين به بعدبعضي وقتها مطالبي در باره قوميت ها در ايران مي نويسم (متن آماده شده اي در اين مورد دارم كه قبلا متن سخنراني من در يك كنگره دوزاري بوده،براي همين زياد جدي نگيريد).


یکشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۱

طرحي براي امروز(نگارش در ساعت 11 صبح روز يكشنبه 17 آذر 1381)
شب .داخلي.اتاق خواب كاوه
تصويري ازپشت سر كاوه كه سرش را بروي دستانش تكيه داده است .صفحه مانيتور تصوير يك نرم افزار نگارشي را نشان مي دهد.بر روي صفحه عبارتهايي ريز ديده مي شود،صداي موسيقي نيز شنيده مي شود.
صدايي از بيرون:كاوه شام مي خوري
كاوه بدون تغيير حالت مي گويد:نه گرسنه نيستم
سرش را بلند مي كند ،نمايي از روبرو (مديوم كلوز)چشمانش سرخ است و خستگي و بي خوابي چروك دور چشمش را عميق تر كرده است،
كات به نماي لانگ يك پارك ،كاوه و دوستش بر روي يك نيمكت در زير يك درخت چنار نشسته اند كات به نماي تو شات از روبرو،كاوه به همان حال در سكانس قبل بر روي نيمكت نشسته است دوست كاوه(بهروز ) با او صحبت مي كند
بهروز:توي آلمان از طريق شبكه جام جم يه سريال نگاه مي كردم به نام سلام زندگي
توي تيتراژ اسم تو رو ديدم ،نيلوفر گفت اين همون دوستت كاوه است ،گفتم نمي دونم اون براي جمهوري اسلامي كار نمي كرد نمي دونم چي شده، بايد با او تماس بگيرم،
كه نشد نتونستم پيدات كنم
تك شات از كاوه سرش را بلند مي كند و رو به بهروز مي گويد
-كار ديگه اي نمي تونستم بكنم،هرچي طرح به نام خودم مي دادم رد مي شد ،از پرونده ام با خبر بودند ،منم به غير از كار تلوزيون كار ديگه اي بلد نبودم بايد يه جوري گذران مي كردم به پيشنهاد يكي از دوستان قرار شد به نام ديگران مطلب بنويسم
يك سال اين كارو كردم ولي بابت هر طرحي كه با هزار جون و دل مي نوشتم 50 تومن مي گرفتم ،ديگه از خونه نشستن و نوشتن خسته شده بودم بعلاوه اينكه كم كمداشتم مجبور مي شدم طرح هاي سفارشي بنويسم،گفتم كار اجرايي مي كنم مسئوليتش كمتره ديگه كمتر از خودم شرمنده مي شم اين بود كه كار هاي اجرايي گرفتم
(تك شات بهروز)- توكه به پول احتياج نداشتي،بابات هرچي پول بخواهي به تو مي ده ،بهانه نيارمهم نيست اين كارو ممكن بود هر كسي بكنه ولي ما انتظارمون از تو بيشتر بود.صد بار با تو تماس گرفتيم گفتيم بيا اينجا توكه مشكل اقامت و اين حرفارو نداري بيا اينجا كار كن ،تو يه زماني سياسي كار حرفه اي بودي ،گفتي نه(تو شات نما از رو به رو- لو لوول) من مي خوام همين جا كار كنم ،كار كردنت همين بود.
كاوه دو باره سرش رو پايين مي ندازه،ديزالو به
شب داخلي اتاق كاوه
صداي موسيقي به گوش مي رسد – از درون شب تار مي شكوفد گلسرخ خنده بر لب گل خورشيد كند بوسه بر....
كاوه روي تخت دراز كشيده و دا ستانش بر زير سرش قرار دارد چشمانش نيزبا سقف اتاق دوخنه شدهكتابي نيز بر روي سينه اش قرار دارد،بالاي سر او عكسي از چه گوارا قرار دارد با كلاه بره و ستاره اي بر روي آن-نيست ترديد زمستان گذرد نيست ترديد زمستان گذرد واز پيش پيك بهار با هزاران گل سرخ بي گمان مي آيد...-
صدايي از بيرون
-كاوه شام مي خوري
- نه گرسنه نيستم
شب داخلي اتاق نشيمن خانه كاوه
پدر كاوه بر روي مبل نشسته و در حال تماشاي اخبارتلوزيون است،مادر كاوه روبه روي او نشسته
- خسرو مي ترسم دو باره اين كاوه كاري دست خودش بده، رفت و آمد هاي مشكوك ،دوباره همان كتاب ها ،همان نوارها،به خدا من ديگه طاقت ندارم ،برم زندان ملاقات،برم پيش يه سري آدم پوفيوز التماس كنم كه ولش كنن،همه اش منتظر اعدام باشم به خدا ديگه طاقت ندارم
- نه بابا چيزي نميشه اون ديگه توي اين سالها فهميده كه چه بايد بكنه تا گير نيفته
- به خدا اگه يه مو از سرش كم شه من مي دونم و تو اين نونو تو توي دامن كاوه گذاشتي ،الان هم با اين كارات تشويقش مي كني
و به گريه مي افتد.
كات به اينسرت از تلفن، صداي زنگ تلفن به گوش مي رسد
زوم بك و هم زمان پن به چپ(لو لوول)دست كاوه به طرف گوشي حركت مي كند و گوشي را بر مي دارد
ادامه دارد

شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۱

سفر قزوينحالا يه خورده از مراسم مسجد بگم،آخوندش تاكندي بوداين بابا نماينده مردم قزوين توي مجلس خبرگان و امام جمعه قزوينه.
با لحجه با حال قزويني صحبت مي كرد، اين يارو تاكندي چند جمله گفت كه ديگه داشتيم مي مرديم .
ميگفت يه حمال اگه بخواد يه بارو جابه جا كنه 500 تومن مي گيره،حالا ببينيد ارج قرب مادر چقد زياده كه 9 ماه بچه رو توي شكمش نگه مي داره و اينورو انور ميره.
يه بار هم قبلا خلع لباس شده بوده مي گن توي نماز جمعه گفته :مردم ما مثل گله گوسفندن اين گله چوپان مي خواست كه حضرت امام بود ،دو تا هم سگ مي خواست كه ايت الله خامنه اي و اقاي هاشمي هستند.
برامون قرآن اوردن كه مثلا بخونيم جلوي يكي از دوستان گرفتن بيچاره حول شد گفت صرف شده كلي خنديديم.
دوتا مطلب پشت سر هم نوشته بودم كه به دلايلي پاك شد(ولي احتمالا بعضي ها خوندن)من با كسي خورده پورده ندارم همينجوري هم اگه بخوانم حرفي بزنم رك و راست توي صورت آدما مي گم ولي...

چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۱

چند ماه پيش يه كار براي شبكه 3 كرده بودم ديشب زنگ زدن گفتن بياين شبكه ،ما هم رفتيم اول حسابي به عنوان افطاري غذا و ميوه دادن خورديم بعد هم اسم گروه مارو خوندن گفتن اول شديم،كار مزخرفي بود و براي ساختنش خودمو هيچ وقت نمي بخشم ،خلاصه يه لوح با يه جايزه كوفتي دادن به ما با يه كتابچه دعا!

سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۱

سال ها پيش ، وقتي در عين نوميدي بودم يكي به من گفت اين زمين با ياس و اميدواري ، با عشق و نفرت ساخته شده و هر ذره اش از اين هاست . فقط مرغ هاي دريايي هستند كه از توفان نمي هراسند حتي وقتي در ميان درياها جهت خود را گم كنند و جايي را براي نشستن نيابند ، آن قدر بال مي زنند كه يا توفان فرونشيند و زميني پيدا كنند براي فرود آمدن يا در همان اوج آسمان ها مي ميرند . آنهاي كه به ميان موج ها مي افنتد مرغ دريايي نيستند . مرغ دريايي در اوج مي ميرد ، آخرين توان خود را صرف اوج گرفتن مي كند تا سقوط را نبيند .
خيلي كوچيك بودك كه نفرت رو شناختم،اما وقتي زمان كوتاهي عشق به سراغم اومد دونستم كه با اون مي تونم هر روز را سالي كنم،دونستم كه زمان را انسان مي سازه.
اي بابا چرا اينقدر همه تان منحرفيت، عروسي چيه ؟عروس كيه؟ كي به من پيرمرد زنشو مي ده؟!
ممكنه ظرف دو هفته آينده اتفاقي بيفته كه مسير زندگيم را كاملا عوض كنه!به قول مذهبي ها خير في ما وقع

یکشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۱

امروز با كلي التماس اين مطالب تايپ شد (مي دونين كه من به خاطر ميگرن نميتونم زياد به مونيتور نگاه كنم)
جنبشهاي اجتماعي در ايران
سرزمين ايران را از آغاز ميدان نبرد اهورا مزدا و اهريمن خوانده اند . اين به معني دعوتي براي ياري كردن به اهورا مزدا و نيروهاي اهورايي در پيكارشان با اهريمن و نيروهاي اهريمني بوده است . توده مردم ايران از ديرباز در اثر ظلمي كه ميديدند به ظهور سو شيانت (مهدي موعود در آئين زردشت) نجات دهنده دل بسته، ولي هيچ گاه از پاي ننشسته و باز هميشه به نبرد خود ادامه داده است و نهضتهاي عظيمي به اشكال و نامه هاي گوناگون مثل مانوي، بندسي ، مزدكي سپيد جامگان ، سرخ جامگان قرمطيان و... تا يورش مغول و پس از آن هم با نام هايي مثل : تارابيان – سربداران ،نقطوريان و غيره بوجود آورده اند . نهضت هايي كه در بالا نام برده شدند ، هر كدام ديگري است و همه در عمق و بنياد سلف و خلف هم ديگرند و نام هاي گوناگون ولي با خصلت و هويت يگانه شكل وبروز پيدا كرده اند .
مسلك خرم دينان : اين مسلك بدليل دشمني كه با حكومتگران داشته است از طرف دشمنان طبقاتي خود هدف اتهاماتي شديد واقع شده است و همين امر تحقيق در مورد اين انديشه و مرام را مشكل مي سازد (از قبيل اشتراك زنان) در همين ضمينه مقدسي مي گويد : ميل دارند با نرمي و نكوكاري با مردم آميزش كنند و اشتراك زنان را با رضايت خود آن ها جايز مي دانند . نزد اينان زمين هرگز از پيامبر تهي نماند .
ابن نديم ميگويد خرم دينان كه به سرخ جامگان شهرت دارند از پيروان مزدك هستند و در آذربايجان ، ري، ارمنستان ، ديلم، همدان و دينور پراكنده اند .
شهرستاني مي نويسد : خرمدينه به دو اصل قايلند و ايشان را به تناسخ و حلول، ميل است و به احكام حرام و حلال قايل نيستند خرم ديني به مثابه يك جريان الحاد آميز انقلابي و به صورت آميزه اي از تعاليم مزدكي همراه با تاثيرات كيش اسلام در شرق و غرب ايران پيش از بابك وجود داشته است ، بابك به هيچ وجه مبتكر اين دين نيست . شهرستاني در الملل و النحل تصريح مي كند كه پيروان ابو مسلم نيز از خرم دينان بودند خود نام خرم ديني نيز نشان ميدهد كه بايد حتي در دوران ساساني مانند تركيب به ديني (كيش زردتشت) و درست ديني و كيش مزدك ايجاد شده باشد . خرم دينان مي پنداشتند كه روان خداوندنخست به كالبد آدم سپس به ابراهيم همين طور تا محمد و ابومسلم و سپس به جاويدان پسر شهرك كه خود را آخرين جلوه گاه اين روح ايزدي مي دانستند حلول كرده است بعد از آن نيز به كالبد بابك پور مرداس حلول كرد . محتواي آيين خرمديني بر اساس برابري و برادري بود نظام خانوادگي آرماني خردمدينان ايجاب ميكرد كه همه مردم مانند اعضاي يك خانواده از مواهب اقتصادي و فرهنگي برابر برخوردار كردند در اين آيين حق مالكيت منسوخ است . خريد و فروش چهار عنصر (آب، هوا، آتش، خاك)ممنوع است . زنان نبايد در حرمسراها و در انحصار افرادطبقه ي خاص، ده ده و صد صد اسير باشند . بلكه بايد در زندگي فرد فرد مردم شريك شدند تا هركس بتواند براي خود زني و خانماني داشته باشد .
ادامه دارد.