پنجشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۳

بر سر این سنگ یا آن سنگ می نشینم
زیرا جاذبه ای از اندوه
مرا بسوی زمین می کشد
خود فریبی است که می پندارم طبیعت پیرامون من
از آن من است
و چون بر چیناب لطیف جوی زلال آب می نگرم
تمام فاجعه را می بینم
*******
ای تو
بگذار آنچه را که ندانسته ای
با این بوته گمنام نجوا کنم

پنجشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۳

هر نفس تابوت است
تابوت لحظه ها

پنجشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۳

نمی دونم چرا کابوس مرگ منو رها نمی کنه؟ نمی دونم که اسم شو رو باید کابوس بزارم یا رویا!
.گاهی بعضی چیزا انقدر به چشم آدم نزدیک هستند که نمی بینیمشون
می مانم
و آنچه می گویم
همیشه
آنچه می خواهم نیست
چون رودی عظیم
پشت دیوار سد
بالا می آیم
و هر لحظه چنان آرام مرتفع می شوم
تو گویی هرگز پایین تر نبوده ام
نرم تر از مد
آماده می شوم
وبه انتظار باز شدن دریچهها
زیر سپیده و زیر ستار ها
در گهواره آبی موج با رویای قایق های خیس
که در مهتاب شکفته اند
می مانم

دوشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۳

ماه
در آن سوی خاک
چون دختری رویش را برگردانده
غمگنانه می گرید

قطره اشکش
شهابی که می گذرد
و آه سردش
شفقی که در خود میپیچد

یکشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۳

Аз миёни ду кокули сафеди панчараи пир
Офтоб менигарад
Ва чавонии ман чавлон мезанад
Руи рахти хоб.
Шодии муфт
Осмони хонаамро фаро гирифтааст
Рухи ман аммо
Эхсоси лазизи хастиро
Дар Душанбе
Чо гузоштааст.

سه‌شنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۳

از میان پنجره کوچک
خانه بزرگمان
من تنها می توانم
پرواز پرنده را
مردن یک شهاب را
و یا
عبور یک زندگی را ببینم
از میان آن
شاید
افسوس
که چقدر پنجره خانه بزرگمان
کوچک است
افسوس
که من از میان پنجره کوچکمان
بیش از آسمان
دیوار می بینم
دیوار هایی که تیره اند
که سیاهند

........
دلم برای خیلی ها تنگ شده پیام نازنین، انسی، لعبت، آنیما،لیلا،کتبالو،شوشو و... دلم برای خودم هم تنگ شده. راستی شما یه مجید سرگردون ندیدید؟

چهارشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۳

من ایستاده بر نیزه پاها و
خورشید ایستاده بر نیزه کوهها
من چرکی بر زمین و
او تاولی بر آسمان
من روئیده برخاک و
او شکفته بر آسمان
من خسته از تکرار فصلها و
او ملول از تکرار قرنها.
من تنها هستم با خاک
او تنهاست با آسمان
و این تنها شباهت ماست

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۳

چشماتو باز می کنی پیش خودت حساب میکنی و میبینی که تمام شرایط برای خواب بزرگ فراهم شده و دیگر برای بیداری انگیزه ای نداری .
ذهنت رو جستجو می کنی و به د نبال راه های مختاف می گردی . پیش خودت فکر می کنی که نباید بیریخت یشی وقتی که در خواب هستی پس تکلیف پرواز از پشت بام یا تصادف معلوم می شد . م م م آهان تزریق آدرنالین یا هوا . اما نه اخه بعدش معلوم نیست چقدر طول می کشد به خودت می گی دوست نداری در حالی که سرنگ تو دستات هست به خواب بری . آره... خوبه خوبه به سراغ یخچال میری قرص ها را یکی یکی نگاه میکنی . خودشه عالیه اول یک خواب کوتاه و بعد ... یک خواب عمیق برای همیشه یه مشتش رو توی دهانت می ریزی و پشتش یک لیوان مشروب سر می کشی . برای اطمینان بیشتر چند تای دیگه می خوری . روی تخت دراز می کشی { خوب شد که کسی خونه نیست } نوار لئونارد کوهن را توی ضبط میزاری و چشماتو می بندی . دوست داری زودتر به استقبال تاریکی بری . سرت سنگین شده لئونارد کوهن هنوز می خونه .یک سری تصاویر در هم و برهم توی ذهنت مرور می شن . سکوت. سکوت مطلق همه جارو فرا می گیره .
چشماتو باز می کنی همه جا سفیده. یاد اون روزی می افتی که ازت سوال کردند زندگی پس از مرگ چه تصویری توی ذهنت می سازه و تو جواب داده بودی . و حالا توی سیکلو بودی . اما نه ... کم کم یه سری سایه ظاهر می شن چند تا لوله یه قاب عکس و ... !!! یه دست گل! سرتو می چرخونی کنار تخت ایستاده و با یک لبخند روی صورتش به استقبال نگاهت می یاد .
قرار بود فردا از سفر برگردند قرار بود کسی تا ظهر خونه نباشه .
چشماتو می بندی.
**********
راستی چند عکس از بم توی فتو بلاگم گذاشتم

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۳

روز چگونه آغاز مي شود؟
:در پياله خورشيد
نور لمبره مي خوردو
بيرون مي ريزد
و آسمان را تر مي كند.
از رطوبت آسمان قطره اي بر زمين مي چكد
و زمين نيز
تر مي شود
*
*
*-هي روز داره ميآد
بپا خيس نشي.!

جمعه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۲

سال نو مبارک
به خویشان ، به دوستان ، به یاران آشنا
به همرهان تیز خشم که پیکار می کنند
به آنان که با قلم ، تباهی درد را ، به چشم جهانیان پدیدار می کنند
بهاران خجسته باد ، بهاران خجسته باد
و این بند بندگی ،
و این بار فقر و جهل
به سر تاسر جهان
به هر صورتی که هست
نگون و گسسته باد
نگون و گسسته باد

شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۲

خون را
گل رگهايم را ببين
شكفته بر جانم
و اميدم را
كه ايستاده است
در كنارم
گريه ام را ببين
كه ستاره ها را مي شويد
و ترانه ام را
كه براي شنيدنش
آفتاب
از ديوار خاك بالا مي خزد
وماه
خود را از شكاف شب بيرون مي اندازد
(چون چهره اي)

جمعه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۲

خود رااز ریشه های گیاهی
حلق آویز کردم
چرا که فضا
از اجساد انباشته بود
چرا که زندگی از مرگ سیراب گشته بود
در مقابلم
زیر خاک
هزاران تن دیگر را
که از ریشه ها
حلق آویز شده بودند
و آنگاه به یاد آوردم
که مرا به خاک سپرده اند

خ

خود رااز ریشه های گیاهی
حلق آویز کردم
چرا که فضا
از اجساد انباشته بود
چرا که زندگی از مرگ سیراب گشته بود
در مقابلم
زیر خاک
هزاران تن دیگر را
که از ریشه ها
حلق آویز شده بودند
و آنگاه به یاد آوردم
که مرا به خاک سپرده اند

یکشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۲

آخرين دم را
در سينه نگاه خواهم داشت
چرا كه نفس خواهد كشيد از آن
سبزه اي كه بر من
بر خواهد خواست شكفت

پنجشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۲

در مراسم 8 مارس شركت كنيد
و من مي روم
بر اين شانه ام زندگي تكيه داده است
وبر آن شانه ام مرگ.
در ختي از دور
برايم دست تكان مي دهد
و من مي روم
فطير ماه را
تكه تكه مي خورم
و كاسه خورشيد را
ذره ذره مي نوشم.
درختي از دور
برايم دست تكان مي دهد
و من مي روم.
*
*
*
ديگر خورشيد نيست
ديگر ماه نيست
ومن به درختي كه برايم دست تكان مي دهد مي رسم
درختي نبود
مرگم بود كه مرا فرا مي خوان
اسكلت بي جانم بود
كه دست برايم تكان مي داد.

یکشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۲

يه سفر كوچيك.
حديث داريم توي عاشورا تاسوعا ثواب داره ولي حيف كه دكتر گفته ديگه حق نداري بخوري!
كلي حرف نگفته هست.
نمي دونم چرا اين حرفهاي دل آدم تموم نمي شه؟ خوب شايد در انتهاي زيستن جايي براي آرامش باشه.
********************
عاشورا رو در ابيانه بوديم تجربه خوبي بود. آتشكده هم حال خوبي داشت توي شب مذهبي ترين حركت مردم ايران

شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۲

يك به يك از دستشان مي دهيم
ابتدا
نگاهشان مي كنيم
احساسشان مي كنيم
دستهايشان را مي فشاريم
و قلبهايمان را با هم پيوند مي زنيم
سپس
نگاهمان را از هم مي دزديم
دستهايمان را در جيبهايمان فرو مي كنيم
و بعد يكديگر را فراموش مي كنيم
تو گويي
هرگز همديگر را نيافته بوديم

چهارشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۲

-آقا...
خانوم...
من مي خوام پرواز كنم
هيچ كدومتون يه جفت بال ندارين
كه به من بدين
- نه كوچولو...
ما وقتي يه كم بزرگ مي شيم
بالامونو مي كنن و دور ميندازن.
اينم جاي زخماش

یکشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۲

جزيره اي در ميان يك اقيانوس
به سوي قاره اي
در حال شنا كردن است
شايد خنده دار باشد
اما گاه
جزيره ها هم
از غرق شدن مي ترسند.

شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۲

با خودم قرار گذاشته بودم تا پايان انتخابات فقط مطالب سياسي بگذارم ولي نشد.
براي تو
چقدر مي تواني دور شوي؟
رفتن را تا كدام خاك
تا كدام آفتاب
مي تواني ادامه دهي؟
پياله اي را كه از آن آب مي خوري اينجا مانده است
و ساقه اي را
كه در گلدان گلي قلب من كاشته اي

چقدر مي تواني دور شوي؟
چند خاطره را
چند لبخند را
مي تواني به فراموشي بسپاري؟
تو قلبت را ميان دستان من
جا گذاشته اي
و من نگاهم را
در اميد باز آمدنت
مو هايت
به خيال مي ماند
بلند و بالا
چون آرزو هاي من
و نگاهت
سحر يك ستاره
تپيدن قلبي ست
درون قلب ديگر
اي نازنين من
از آن سوي
دريا هم گونه ات را بر آب نهي
من از اين سوي ساحل بر آن بوسه مي زنم.
پس چقدر مي تواني دور شوي تو؟
زماني كه تو در همين جا هستي
در نزديك من
در كنار من
-آه
تو در قلب من هستي.
صدايت را مي شنوم هنوز
كه نامم را مي خواند.

چهارشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۲

فساد، رشاء و ارتشاء حكومتجمهوري اسلامي. ايران را در رديف فاسدترين حكومتهاي جهان در كنار نيجريه و ساير كشورهاي فاسد جهان سوم قرار داده است.

بزرگترين مانع پيشرفت و سعادت ملي ما وجود منحوس جمهوري اسلامي در تماميت آنست. آينده را زماني مي‌توان با دنيا و تحولات آن دمساز كرد كه خود حاكم بر مقدرات خود باشيم و اجازه ندهيم مشتي از همه جا بي خبر فاسد، متعصب و كوتاه نظر مانع تلاش يك ملت براي قراگرفتن درجايگاه مناسب خود درميان ملتهاي پيشرو و سعادتمند جهان شوند.


بدون داوري در باره اين تشكل يعني اتحاد جمهوري خواهان بياييم از هر فرا خواني كه مردم را به تحريم دعوت مي كنند حمايت كنيم.
فراخوان شورای هماهنگی اتحاد جمهوريخواهان ايران

عليه انتخابات فرمايشی و برای انتخابات آزاد
متحد شويم!




انتخابات نمايشی مجلس هفتم با حکم حکومتی خامنه ای، عليرغم خواست عمومی مردم ايران و نمايندگان متحصن مجلس، در اول اسفندماه برگزار خواهد شد.
مستبدين حاکم در هراس از رای و قضاوت مردم از سال‌ها پيش و گام به گام با استفاده از ابزار ارگان‌های انتصابی ، زمينه را برای چنين روزی آماده ساختند. آن‌ها در طول شش سال گذشته همواره تلاش کرده اند که بر خلاف رای و اراده مردم عمل کرده, مجلس قانونگذاری را از محتوی واقعی خود تهی و احکام حکومتی را جايگزين قوانين مصوب در صحن مجلس سازند. تلاش کردند تا مجلس را تابع اراده شورای نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نموده و رئيس جمهور منتخب مردم را، به مامور معذور دربار ولايت فقيه و مجری احکام حکومتی او تنزل دهند. اينک آنان با حذف هزاران نامزد نمايندگی راه تشکيل يک چنين مجلس دست آموز را هموارکرده و پيشاپيش نتيجه انتخابات را تعيين نموده اند.

هم ميهنان!
زنان، مردان، جوانان !
اين اقدام مستبدين حاکم را نبايد بی پاسخ گذاشت. آن‌ها در هراس از رای و قضاوت شما در باره کارنامه شان، اين انتخابات فرمايشی را سازمان داده اند. اما هنوز هم حضور و عدم حضور شما در پای صندوق‌های رای، تعيين کننده است. بايد حوزه‌های رای گيری را خالی گذاشت و از همين امروز نتايج قابل پيش بينی و از پيش دست چين شده آن را از رسميت ساقط کرد. عدم حضور شما در انتخابات بيان قضاوت شما در مورد اقدام سازماندهندگان اين نمايش انتخاباتی و از مشروعيت انداختن مجلس دست پخت آنان است.

نيروها و شخصيت‌های سياسی آزاديخواه!
کانون‌ها و انجمن‌های دمکراتيک و مردمي!
روشنفکران، فرهنگيان، استادان، معلمان، دانشجويان، دانش آموزان!
هم گام با اعتراضات نمايندگان در مجلس و اعلام عدم شرکت اکثر نيروهای سياسی کشور در انتخابات، بايد از همه توانائی جنبش‌های مدنی در به کرسی نشاندن حق حاکميت مردم و عقب راندن استبداد بهره گرفته، مردم را به عدم شرکت در انتخابات فرمايشی اول اسفند ماه و متحد شدن حول خواست انتخابات آزاد فرابخوانيم. بايد خواستار آزادی احزاب ، مطبوعات، زندانيان سياسی و ازادی فعاليت برای مخالفين حکومت و تمامی نيروهايی باشيم که برای تغيير قانون اساسی و تحولات بنيادی در ساختار سياسی کشور مبارزه می‌کنند.

هموطنان مقيم خارج از کشور !
احزاب سازمان‌ها و شخصيت‌های سياسی مدافع آزادی و حقوق بشر!
کانون‌ها و انجمن‌های فرهنگی و سياسی ايرانيان در اقصی نقاط جهان!
با حضور در مجامع بين المللی و در پارلمان‌های کشورهای محل اقامت خود، در تماس با احزاب و نيروهای آزاديخواه و سازمان‌های مدافع حقوق بشر واقعيت آن چه را که در کشورمان می‌گذرد، مطرح نمائيم و خواستار حمايت از خواست مردم در برگزاری انتخابات آزاد در ايران شويم.

به نشانه همبستگی با مردم کشورمان، متحدا يک حرکت سراسری را با شعار لغو انتخابات فرمايشی و خواست برگزاری انتخابات آزاد سازمان دهيم. تلاش نمائيم که با يک اقدام هماهنگ و سراسری، صدای اعتراض مردم کشورمان را به گوش جهانيان برسانيم، افکار عمومی را متوجه تبديل انتخابات به انتصابات در ايران نموده، خواهان فشار بين المللی به سران جمهوری اسلامی برای به رسميت شناختن حق انتخاب آزادانه مردم ايران شويم.

شورای هماهنگی اتحاد جمهوريخواهان ايران از همه نيروهای آزاديخواه و همه فعالين ايرانی در خارج از کشور برای همگامی و همکاری در سازماندهی اقدامات اعتراضی مشترک در سطح بين المللی دعوت به عمل می‌آورد و از همه فعالين اتحاد جمهوريخواهان در سراسر جهان می‌خواهد که فعالانه در سازماندهی چنين اقداماتی مشارکت نمايند.

یکشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۲



ياد و خاطره شهداي 19 بهمن گرامي باد

نقل از وبلاگ سياهكل

رفقا متن زير در ارتباط با تاريخچه سياهکل تهيه شده،با تشکر از يک رفيق

به انديشه شان درود ،راه اين شير آهنکوه مردان پر رهرو باد

سر امد زمستون شکفته بهارون

گل سرخ خورشيدباز اومد

شب شد گريزون

کوه ها لاله زارن

لاله ها بيدارند

تو کوها دارند گل گل آ فتاب می کارند....................

براي بررسي واقعه سياهكل كه آغاز گر جنبش مسلحانه عليه حكومت پهلوي بود ابتدا نگاهي به تاريخچه سازمان فداييان مي اندازيم . سازمان فداييان تا سال 1350 اين نام را نداشت اين گروه از پيوستن دو گروه مجزا با يكديگر تشكيل گرديد گروه نخست در سال 1342 توسط 5 دانشجوي دانشگاه تهران : بيژن جزني ، عباس سوركي ، علي اكبر صفايي فراهاني ، محمد آشتياني و حميد اشرف تأسيس گرديد . به بررسي كوتاهي از زندگي اين 5 نفر مي پردازيم .

بيژن جزني : او شخصيت اصلي گروه بود . بيژن دانشجوي علوم سياسي بود وي در سال 1316 در تهران بدنيا آمد و دوره دبيرستان را در تهران به پايان برد . بيژن جزني در ابتدا عضو حزب توده ايران بود و در شاخه جوانان حزب فعاليت مي كرد او كتابهايي نيز نگاشته است : تاريخ 30 ساله ايران ، چگونه مبارزه مسلحانه توده اي مي شود ؟ ، نبرد با ديكتاتوري ، چه كساني به ماركسيسم _ لنينيسم خيانت مي كنند ، مهره اي بر صفحه شطرنج ، ماركسيسم اسلامي و اسلام ماركسيستي ، طرح جامعه جامعه شناسي و مباني استراتژي جنبش انقلابي ايران .

عباس سوركي : او نيز مانند بيژن جزني عضو هيئت توده بود . در مازندران بدنيا آمد و در رشته علوم سياسي در تهران مشغول تحصيل شد .

صفايي فراهاني : اهل گيلان بود و دانشجوي فني دانشگاه تهران از او جزوه اي به نام آنچه يك انقلابي بايد بداند در دست است .


محمد آشتياني : متولد 1313 در تهران بود و مسئول آموزش نظامي گروه بود او دانشجوي حقوق در تهران بود .



حميد اشرف : جوانترين عضو گروه بود متولد 1325 در تهران . كتابهاي زير از حميد اشرف است



تحليلي از يك سال جنگ چريكي در شهر و روستا ، جمع بندي 30 ساله


گروه دوم توسط 2 دانشجوي مشهدي مقيم تهران بنيانگذاري گرديد : مسعود احمد زاده و اميرپرويز پويان . نگاهي به زندگي نامه اين گروه دوم نيز مي اندازيم .


مسعود احمدزاده از خانواده اي روشن فكر بود ، خانواده اي كه به دليل مخالفت با خاندان پهلوي از اوايل دهه 1300 ، پشتيباني سرسختانه از مصدق پس از سال 1328 به همكاري نزديك و پايدار با جبهه ملي و نهضت آزادي معروف شده بود . مسعود احمدزاده در دوران دبيرستان باشگاه دانش آموزان مسلمان را تشكيل داد به جبهه ملي پيوست و در كانون نشر حقايق اسلامي در جلسات مذهبي محمد تقي شريعتي پدر دكتر علي شريعتي شركت مي نمود او در سال 1340 هنگام تحصيل رشته رياضي در دانشگاه آريامهر به ماركسيسم روي آورد او در سال 1346 براي مطالعه آثار چه گوآرا ، رژي دبره ، كارلوس ماريگلا يك گروه كوچك مخفي ايجاد كرد . كتاب مبارزه مسلحانه : هم استراتژي هم تاكتيك را نوشت . احمد زاده همراه با عباس مفتاحي در اسفند 50 اعدام گرديد .



اميرپرويز پويان : در سال 1325 در مشهد بدنيا آمد به جبهه ملي پيوست در دانشگاه ملي تهران ادبيات مي خواند و همان سال ها ماركسيست مي شود . كتاب ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوري بقا از اوست . او در ارديبهشت سال 50 در يك درگيري كشته شد . در سال 1346 با نفوذ ساواك به گروه اول 14 عضو گروه دستگير گرديدند كه عبارت بودند از بيژن جزني ، حسن ضياء ضريفي ، عباس سوركي ، سعيد (مشعوف) كلانتري ، عزيز سرمدي ، احمد جليلي افشار ، محمد چوپان زاده محمد كيانزاد ، محمد زاهديان ، مجيد احسان ، قاسم رشيدي ، كيومرث ايزدي ، حشمت الله شهرزاد و فرخ نگهدار . مشعوف كلانتري دايي بيژن جزني بود.



گروه جزني به زندانهاي طويل المدت محكوم شدند . جزني در زندان همراه با عده اي از دوستانش از جمله مشعوف كلانتري ، محمد چوپان زاده ، عزيز سرمدي و عباس سوركي قصد فرار از زندان را داشتند كه توسط مأموران زندان دستگير مي شوند و 30 فروردين 54 اين 4 نفر همراه مصطفي جوان خوشدل و كاظم ذوالانوار از سازمان مجاهدين خلق اعدام مي شوند .



در دستگيري سال 46 حميد اشرف و محمد آشتياني دستگير نشدند ، حميد اشرف به بازسازي گروه پرداخت . صفايي فراهاني و آشتياني به لبنان گريختند و در سازمان الفتح فعاليت نمودند و پس از مدتي به ايران بازگشتند و به گروه حميد اشرف پيوستند .



اين دو گروه مجزا يعني گروه جزني و گروه احمدزاده در سال 1349 با هم ادغام گرديدند كه گروه اول تيم روستايي و گروه دوم تيم شهري را تشكيل دادند كه البته بيژن جزني در اين سال در زندان بسر مي برد . سازمان فداييان پس از تحليل هاي گوناگون خود را براي جنگ چريكي آماده نمود . سازمان فدايي تيم روستايي خود را براي ايجاد پايگاهي به كوهستانهاي منطقه گيلان فرستاد .

" انتخاب منطقه گيلان چند دليل داشت. " ورود ماشينهاي جنگي سنگين به سرزمين هاي كوهستاني مشكل بود ، جنگل انبوه گيلان پوشش مناسبي در برابر حملات هوايي بود ، دليل مهمتر اينكه دهقانان محلي داراي پيشينه و سنت راديكالي بودند .



بيژن جزني نيز در مورد منطقه سياهكل چنين عنوان مي نمايد :

" در سال 49 منطقه جنگلي شمال بر اساس 2 عامل موقعيت استراتژيك و آمادگي نسبي مردم محلي از حيث آگاهي نسبي آنها براي هسته چريكي انتخاب شد. "



در منطقه شمال به علت حركت هاي گذشته از جمله نهضت جنگل به رهبري ميرزا كوچك خان در سال 1300 مردم به آگاهي نسبي در مورد حركت هاي مشابه دست يافته بودند نزديكي اين منطقه به شوروي نيز عامل م‍ؤثري در سياسي شدن مردم شمال در آن زمان بود .

مطابق برنامه مقدماتي تيم روستايي مي بايست از طريق زندگي با چوپانان كوهستان و برقراري ارتباط با روستاييان و گردآوردن روستاييان رزمنده بومي زمينه عمليات را فراهم سازند .



تيم 16 نفري كه عازم جنگل هاي شمال گرديد شامل افراد زير بودند : علي اكبر صفايي فراهاني ، اسكندر رحيمي ، احمد فرهودي ، محمد علي محدث قندچي ، محمد رحيم سماعي ، شعاع الدين مشيدي ، عباس دانش بهزادي ، هادي خدابنده لنگرودي ، جليل انفرادي ، ايرج نيري ، هوشنگ نيري ، محمد هادي فاضلي ، ناصر سيف دليل صفايي ، اسماعيل معين عراقي ، غفور حسن پور اصل ، مهدي اسحاقي .



اين تيم را صفايي فراهاني رهبري مي نمود . دسته جنگل پس از تصاحب يك اتوبوس و پخش اعلاميه توضيحي در بين مسافران روستايي آن خود را به شهر سياهكل رسانيدند ، اما قبل از انجام عمليات اصلي گروه يكي از اعضاء توسط پاسگاه ژاندارمري سياهكل در اواسط دي ماه دستگير مي شود و به دنبال آن 3 نفر ديگر نيز بازداشت مي گردند اين 4 تن عبارت بودند از مهدي اسحاقي ، غفور حسن پور اصل، اسماعيل معين عراقي و ناصر سيف دليل صفايي .



چريكهاي دسته جنگل تصميم گرفتند پاسگاه را به تصرف خود در آورند آنان پاسگاه ژاندامري را مورد حمله قرار دادند و پس از اعدام مسئول پاسگاه اسلحه خانه آن را به نام خلق ايران مصادره نموده و به سمت جنگل عقب نشيني كردند ، بر طبق برنامه دسته جنگل مي بايست به منظور جلوگيري از اقدامات مقابله جويانه دشمن بعد از اجراي عمليات فوق از منطقه خارج شده و خود را به كوهستانها برسانند و خود را براي عمليات بعدي آماده نمايند اما در آخرين روز هاي قبل از عمليات سياهكل رفيق صفايي فراهاني فرمانده دسته جنگل طرح ماندن در منطقه و شناسايي منطقه عمليات را پيشنهاد نمود . با اين طرح اعضاي دسته جنگل در منطقه باقي ماندند تا براي عمليات بعدي كه قرار بود چند ماه بعد در آن نواحي انجام شود دست به شناسايي تاكتيكي بزنند و سپس از منطقه خارج شوند . فرضيه صفايي فراهاني آن بود كه دشمن در آغاز بيش از يك گروهان براي عمليات تعقيب اعزام نخواهد كرد و يك چنين واحدي نمي تواند مزاحمتي براي عمليات شناسايي دسته جنگل فراهم آورد ولي بر خلاف اين فرضيه دشمن كه از حمله به پاسگاه وحشتزده شده بود با تمام امكانات خود وارد عمل شد ، شاه با شنيدن خبر حمله ، برادر خود را در رأس يك نيروي عظيم متشكل از شماري كماندو ، هليكوپتر و پليس به منطقه فرستاد . عمليات تعقيب همراه با درگيري در كوهستانها به مدت سه هفته به طول انجاميد . اعضاي گروه در شرايط دشوار از جمله سرماي 20 درجه زير صفر ، كمبود غذا و امكانات تا آخرين لحظه و تا آخرين رمق و گلوله خود مقاومت نمودند و بدين ترتيب 19 بهمن 1349 روز رستاخيزي گرديد كه تمام اندام رژيم شاهنشاهي را به لرزه در آورد .



اما اين رستاخيز داراي ويژگي هايي است كه در زير به برخي از اين ويژگي ها اشاره مي شود :



الف) سياهكل در شرايط سكون و خفقان و در اوج نا اميدي مردم سكوت را شكست و رژيم را كه در اوج قدرت نمايي و ثبات ظاهري بود به مبارزه مي طلبيد .



ب) سياهكل در منطقه اي به وقوع پيوست كه فاقد هر گونه برخورد مسلحانه غير سياسي بود ، در گيلان نه برخورد هاي عشايري و نه قاچاق مسلحانه و سرقت مسلحانه ديده شده بود .



ج) شكل برخورد يعني حمله به پاسگاه سياهكل از جانب يك دسته چريك جنگلي با تصورات و مفاهيمي كه مردم از چريك داشتند مطابقت مي كرد ، خاطره ميرزا كوچك خان قسمتي از اين تصورات و خاطرات را تشكيل مي داد .



د) نيروي چريكها و دامنه عمليات آنها در كشور انعكاس وسيعي يافت ، وضع فوق العاده اي كه در شمال برقرار شده بود نيرو و عمليات چريك ها را بسيار بزرگتر از واقع جلوه گر مي ساخت .



ه) موفقيت چريكها در گرفتن و خلع سلاح كردن پاسگاه و ادامه برخورد هاي نظامي در جنگل در تهران و ديگر شهرها يك پيروزي شناخته شد .



آري ، به اين گونه و با اعدام 13 نفر چريك انقلابي حماسه سياهكل رقم خورد و به اين ترتيب مبارزه اي كه مخفيانه جريان داشت تبديل به جرياني اجتماعي گرديد و اين تحول به منزله تولد جنبش انقلابي مسلحانه بود . يادشان گرامي باد .



دوشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۲

مي خواهم چكامه اي بسرايم از سنگ
چكامه اي از مرواريد هاي سبز
ونه ترانه اي مويه گر
كه از پيرار پرير روانم زمزمه كند
با عطر شوم گياه مرده
و روايتي از آن زمان هاي سپنج
كه بر شاخصار زندگي خشكيده اند
مي خواهم چكامه اي بسرايم از سنگ
زيرا روان سيمابگون شعر
هرگز بي گرانش انديشه نتواند
در آن دم كه با بدر هايزمان روييدم
بربرگهاي سرب فام از مه
نيروي جادو گر خورشيد بود
و سلاح بامداد بر كرانه هاي تلخ مي درخشيد
...
عادت ندارم در مقابل مسائل روز جامعه بي تفاوت باشم و خوب هم مي دونم كه مخاطب احتمالي اينجا غالبا حال و حوصله خوندن مطالب جدي رو نداره و اصولا در فكر اين چيز ها نيست.
انتخابي ديگر در راه است انتخاباتي فرمايشي انتخابي كه كانديداهاي آن هيچ كدام(تقريبا) نماينده تفكر غالب مردم ما نيستند. نمايندگاني كه بايد سوگند به قانوني بخورند كه اساسا ضايع كننده حقوق اساسي مردم و مخالف حقوق بشر و آزادي هاي اساسي است.كه فقط همين ماده 98 و 99 پذر همين كانديدا ها رو در آورده و جلوشون گذاشته... بسه ديگه
تا بعد

شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۲

اين سريال هم تموم شد.كار گل رو كرديم رفت حالا وقت كار دله

پنجشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۲

چند عكس از پروژه جديدم توي فتو بلاگ گذاشتم

یکشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۲

اين شعرو من خيلي دوست دارم(گذشته از اون وقت ن.شتن مطلب رو هم ندارم)
راسيسم، ناسيوناليسم، دين

(در سه پرده)



شعري از احمد شاملو



غوغا بر سر چيست؟

بىرنگان رنگيان را به بردگى مىخوانند

مىگويند: به شهادت صريح سندى عتيق

نيم روزى در زمان هاى از ياد رفته

بازماندگان توفان بزرگ را بر عرشه كشتى

به نمايش شرمگاه پدر مشترك مان

از خنده بىتاب كرديد

حاليا عارفانه به كيفر خويش تن در دهيد!



غوغا بر سر چيست؟

بيكارگان هر گروه كنايتى ظريف را به نيش خنجر

گرد بر گرد خويش

خطى بر خاك كشيده بودند

كه اينك قلمروى مقدس ما!

و كنون را بر سر يكديگر تاخته اند

كه پيروزمند مقدس تر است!

چرا كه اين برسختن را ميزانى ديگر به دست نيست

هياهو از اينجاست!

جنگاوران خسته شمشير در يكديگر نهاده اند تا حق كه راست!



غوغا بر سر چيست؟

ظلمت پوشانى از اعماق برآمده اند كه مجريان فرمان خداييم

شمشيرى بىدسته را در مرز تباهى و انسان نشانده اند

و بر سفره يى مشكوك جهان را به ساده ترين لقمه يى بخش كرده اند

ما و دوزخيان!

فرمان خدايم!

فرمان خدا چيست؟ خدا!!!

جمعه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۲

اول اينكه آنيما خانم بنده گيوه گشاد نشدم اگر مثل من از خروس خون تا بوق سگ وسط بيابون كار مي كردي تو هم كمتر مي نوشتي.(اين سريال هم تا آخر هفته آينده تموم مي شه)
يه كار تاريخي مزخرف
زندگي بر روي كبره دستهايم ماسيده است
و كلمات در انتهاي نگاه
در انتظار گفتن
جان مي كنند
پرندگان با قفسهايشان كوچ مي كنند
و عابران با دستبند هايشان در خيابان را مي روند
نه
نه
غبار از خاك نيست از اندوه است
مي دانم
از اندو است

پنجشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۲

شبو دوست دارم چون مقدمه اي به زيبايي غروب داره.

دوشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۲

بخوانيد و باور كنيد
رد صلاحيت 80 نفر از نمايندگان مجلس توسط هيئت هاى نظارت شوراى نگهبان، سرانجام اصلاح طلبان حكومتى را به عمل اعتراضی جمعى وا داشته است، تحصن نمايندگان معترض به اين شمشيركشى عريان شوراى نگهبان را حركتی مثبت می دانيم.
اعتراض نمايندگان متحصن، اعتراض به وجود شوراى نگهبان و حتی اعتراض به نفس دخالت اين ارگان انتصابی در حق مسلم مردم برای انتخاب نمايندگان خود نيست. اين اعتراض، صرفا اعتراضى است به اوج افراط گرايى و انحصارطلبى مطلق آن كه اين بار شمشير را بر فرق نمايندگان شاخص جناح اصلاح طلب وارد آورده است. خواست معترضين، تامين حقوق شهروندی برای كانديدا شدن و انتخابات آزاد واقعى نيست. خواست آنان به آزادی خودشان محدود مانده است. گر چه آنها از انتخابات آزاد سخن می گويند اما پيرامون پيش شرطهای يك انتخابات آزاد كه در درجه نخست عبارتند از آزادی احزاب و مطبوعات، تامين حق بيان و حق برابر تبليغات و عدم دخالت هر گونه ارگان حكومتی در امر انتخاب شدن و انتخاب كردن، سخنی نمی گويند. ما اما همين اعتراض و اين مقاومت را مثبت دانسته و با تاكيد بر حق شهروندی متحصنين برای شركت در انتخابات، ايستادگی آنان در برابر سركوبگری ارگانهای وابسته به ولايت فقيه را يك مقاومت مدنی تلقی می كنيم.
حال كه معترضين ايستادگى را جايگزين گلايه هاى هميشگى و عموما بی ثمر يا كم ثمر كرده اند، می توانند روى عقب نشاندن شوراى نگهبان و شكست رهبر اصلى عمليات آنان يعنى شخص ولى فقيه حساب باز كنند، هر آينه به استمداد از ولی فقيه روی نياورند. ولى دورزدن دگرباره مردم و توسل به آقايان خامنه اى و رفسنجانى كه سياست "سازش با خارج و سركوب در داخل" را گام به گام تدارك مى بينند، نتيجه ايی جز شكست مجدد و اين بار قطعى تر از هميشه را در پى نخواهد داشت. موفقيت در چالشی كه سر بر آورده، پيش از آن كه با عقب نشينی های معينی از سوی ولايت فقيه تبيين شود با نفس ايستادگى تا به آخر تحصن كنندگان رقم مى خورد.
ما تاكيد می كنيم كه، تنها راه برای شكستن سد مقاومت دشمنان آزادی، مراجعه به آرای عمومی و برگزاری رفراندوم برای احقاق حقوق مردم است.
لامصبا انقدر خوردند كه به فكر روزه افتادند!


پنجشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۲

قطره اي از مرگ
بر روي تنهايمان چكيده است.
قطره اي از ترس
بر روي تنهايمان ماسيده است
آسمانهايمان را دزديده اند
تا براي خورشيدي كه در دستهايمان داريم
آسماني نيابيم
پنجره ها را ببنديد
شايد بادي كه مي وزد
خورشيد مرا بميراند
در كوچه ها مي دوم
و خورشيدم دل دل مي زند مرگ را
در خيابانها مي دوم
بر درهاي بسته مي كوبم
و فرياد مي زنم:
خورشيد من دارد مي ميرد
كسي آسماني ندارد
تا من خورشيدم را بر آن بياويزم؟
و آسمان برگ مي دهد
بر شاخه هر درخت
و خورشيد جوانه ميزند
بر گلوگاه شكوفه
...
بازم درگير يه سريال ديگه هستم اينهمه تاخير براي به روز كردن به اين دليله

یکشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۲

بيانيه دربارة تحريم فعال هفتمين دورة انتخابات مجلس شوراى اسلامى
**بگذاريد حوزه هاى انتخاباتيِ خالى از رأى دهنده و صندوق هاى خالى از رأى به گواهان صادق عدم مشروعيت و بن بست نظام استبداد دينى بدل شوند و شعار هاى آزادي، جمهورى و دمكراسى در سراسر كشور برچيدن جمهورى اسلامى را فرياد كنند.


درآستانة هفتمين دورة انتخابات مجلس شوراى اسلامي، بار ديگر مردم ايران در نبردى حساس در برابر رژيمى قرار گرفته اند كه در گريز مدام در درون وجود غير مشروع خود، چاره اى جز ادامة توسل به زور و خشونت ندارد.
اكثريت مردم ايران، با شركت در انتخابات خرداد 1376 رياست جمهورى و رأى گسترده به خاتمى كه در برابر ناطق نورى وعدة آزادى و توسعة سياسى را مى داد و با شركت فعال در انتخابات شوراها و مجلس ششم، مخالفت خود را با جناح طرفدار ولايت فقيه و تمايل خود را به اجراى اصلاحات و برقرارى آزادى ها، بدون توسل به خشونت، ابراز داشتند. آن ها، از اين طريق، نهاد رياست جمهوري، اكثريت مجلس شوراى اسلامى و شوراهاى شهر را در اختيار اصلاح گرايان حكومتى قرار دادند و وضعيتى تاريخي، سرشار از اغماض و تحمل، براى خروج از بحران قانون اساسى براى مجموع جناح هاى درونى قدرت فراهم آوردند.
اما، هم چنان كه جناح هاى ضد آزادى و باند هاى مافيايى قدرت در پيرامون مقام به اصطلاح رهبري، با استفاده از تمام وسايل اعمال خشونت و تجاوز، بر اين فرصت تاريخى پشت پا زدند و از انجام هيچ گونه تجاوز و بربريت نسبت به مردم به وسيلة مزدوران سپاه، شكنجه گران قوه قضائيه و باند هاى از بند رسته و وابسته، خود دارى نكردند، اصلاح طلبان درون حاكميت، جناح هاى اصلاح طلبِ مجلس شوراى اسلامي، مقامات اصلى قوة اجرائيه و رياست جمهورى نيز عملاً ناتوانى خود را هم در پيش برد اصلاحات موعود و هم در تعديل عنصر خود سرى و زور گويى در نهاد هاى خود ساخته رهبرى و شوراى نگهبان و قوة قضائيه و مجمع تشخيص مصلحت، ثابت كردند. نگاهى به سير فجايع و جناياتى كه از پس انتخابات خرداد 1376 تا امروز بر مردم ايران گذشته است ثابت مى كند كه رژيم جمهورى اسلامى به هيچ گونه اصلاحات اساسى كه الزاماً به تعديل و تقليل عنصر خودكامگى و خودسرى در ساختار قانون اساسى منتهى گردد، گردن نخواهد نهاد و اين گردن كشى و طغيان علنى در برابر اراده و خواست مردم جز با گسترش اراده مقاومت و امتناع از قبول ادامه جريان توخالى اصلاحات شكسته نخواهد شد.
نتيجه جريان امر اصلاحات در ششمين دوره مجلس شوراى اسلامى و در شوراهاى شهرى عيان ساخت كه هر گونه لايحه و قانون و تصميم مربوط به اصلاحات در برابر سد شوراى نگهبان قانون اساسى و مجمع تشخيص مصلحت و سر انجام در برابر حكم حكومتى رهبر به اتكاى اصل صدو دهم قانون اساسى بى اثر خواهد ماند. بنا بر اين، وجود اكثريت اصلاح طلبان در مجلس شوراى اسلامي، حتى با چشم پوشى از نظارت استصوابى شوراى نگهبان كه هم چنان برقرار است، هيچ گونه كمكى به حل بحران اساسى موجود نظام سياسى كشور كه اصل موجوديتِ ولايت مطلقه يا استبداد خودكامه است، نخواهد كرد.
حكام جمهورى اسلامى نسبت به سرنوشت هفتمين دوره مجلس شوراى اسلامى به شدت ابراز نگرانى مى كنند. زيرا اين انتخابات و انتخابات رياست جمهورى براى جناح هاى خودكامه و ضد آزادى رژيم به صورت تله ى گريز ناپذيرى در آمده است. زيرا با شكست سراسرى جريان اصلاحات، دير يا زود و خواه نا خواه، سرنوشت رژيمى كه همة عوامل مشروعيت و مقبوليت قانونيِ بين المللى اش را از دست داده است، رقم خواهد خورد.
با سرخوردگى سراسرى از امر اصلاحات و توانايى اصلاح گرايان، مردم با ادامه اقتدار غير قانونى رهبر و نظارت استصوابى شوراى نگهبان و مصلحت جويى هاى ضد آزادى خواهى مجمع تشخيص مصلحت، از نتيجه انتخابات و شركت خود چشم داشتى در راه گشوده شدن فضاى سياسى كشور ندارند. مردم اكنون در برابر چنين وضعى عملاً در مرحله اى از مقاومت منفى و نافرمانى مدنى قرار گرفته اند كه به راهى جز افزايش تحركات اجتماعى براى تحول بنيادى در ساختار سياسى كشور منتهى نخواهد شد.
بنابراين، مقابله با رژيم در زمينة موضع گيرى مردم در انتخابات مجلس، نه شركت در انتخابات و نه تشويق مردم به شركت در آن بلكه در تحريم سراسرى و فعال انتخابات است.
سابقه فعاليت و حضور جناح هاى اصلاح طلب دولتى در مجلس شوراى اسلامى در دوره ششم ثابت مى كند كه آن ها هيچ گونه اراده و تصميمى از خود براى تحقق خواست هاى مردم ابراز نمى كنند. واقعيت اين است اصلاح طلبان، خود از اساس، طالب دگرگونى ساختار سياسى در تركيب خود ساختة دين و دولت در جمهورى اسلامى نمى باشند. فلسفة وجودى مجلس وظيفة قانون گزارى آن است، براى ايفاى حقوق مردم و تضمين امنيت اجتماعى آنان. فلسفة وجودى مجلس نظارت دائمى نمايندگان مردم است به اعمال قدرت نهاد هاى قانونى مملكت در حين حمايت از آزادى و گسترش امكانات رشد و پيشرفت اجتماعى و اقتصادى جامعه. اگر اصل اين فلسفه در وجود مجلس به خاطر حضور دائمى نيروهاى سركوب و متجاوز و نهاد هاى خود سر رهبرى و قضائى و اجرائى از بين برود، از ايراد سخن رانى هاى قبل از دستور و انتقاد و شكايت از سوى نمايندگان چه نتيجه اى در شكل رابطه بين مردم و نيروهاى سركوبگرى كه دائماً در كار تجاوز هستند حاصل خواهد شد؟ اين آن چيزى است كه از حاصل كار ششمين دوره مجلس شوراى اسلامى به چشم مى خورد و اين همان چيزى خواهد بود كه با ادامه وضع موجود در رابطة قدرت بين مردم و رژيم سركوبگر جمهورى اسلامى به دست خواهد آمد.
اساس بحران سياسى موجود، يعنى شكست جريان اصلاح طلبى و انزواى مطلق رژيم ولايت فقيه، در چهارچوب انتخابات و ضرورت مصلحت آميز شركت مردم در آن قابل حل نيست. اين فرصت را جناح قدرت طلب و خود سر رژيم براى هميشه از دست داده است. اكنون تنها راه حل، رجوع به رأى مردم است، براى ادامه وضع موجود يا تغيير بنيادى نهاد هاى استبدادى به نهاد هاى دمكراتيك و حذف كليه مراجع ضد آزادى. تحريم انتخابات مرحله آغازين اين خواست اساسى است. تحريم سراسرى انتخابات مجلس شوراى اسلامى و امتناع و اعراض عمومى مردم از شركت در رأى و عدم حضور سراسرى در برابر صندوق رأى بيان مثبت و آشكار نفى مطلق نظام خودكامه از سوى مردمى است كه رشد و بلوغ سياسى خود را در ايفاى تكاليف مدنى و اجتماعى به ثبوت رسانيده اند.
ما به همراه مردم ايران هر گونه انتخاباتى را كه مقيد به قيود موجود در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران و ناقض ذاتى ترين حقوق انسانى است تحريم مى كنيم و حضور فعال مردم را به هر شكل براى بيان امتناع سراسرى از شركت در رأى و بطلان حاكميت قانونى رژيم توصيه مى كنيم.
برگزارى انتخابات مجلس شوراى اسلامى فرصتى است كه مردم ميهن ما خواست هاى خود را به صورت شعار هاى روشن و به شكلى هر چه قاطع تر و هر چه گسترده تر مطرح سازند، براى تحقق آن ها تمامى توان خويش را به كار برند و با حضور فعال خود انتخاباتى را كه بر پايه قانون اساسى موجود انجام پذيرند، باطل سازند. شعار مبارزه، در جريان انتخابات آينده، چه چيزى جز آزادي، باز هم آزادى و دوباره آزادى مى تواند باشد؟ آزادى هر نوع عقيده، آزادى بيان، آزادى وجدان، آزادى مطبوعات، آزادى احزاب سياسي، آزادى رفتارهاى اجتماعى و? در همين راستا، از نظر ما، شكل هاى متنوع مبارزه و مقاومت مى توانند حضور فعال در صحنه از طريق سخنرانى ها، تجمعات، تحركات و? در دفاع از آزادى و دمكراسى باشند.
بگذاريد حوزه هاى انتخاباتيِ خالى از رأى دهنده و صندوق هاى خالى از رأى به گواهان صادق عدم مشروعيت و بن بست نظام استبداد دينى بدل شوند و شعار هاى آزادي، جمهورى و دمكراسى در سراسر كشور برچيدن جمهورى اسلامى را فرياد كنند.
آدرس تماس برای امضا بيانيه: tahrim_majles7@yahoo.fr

شنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۲

ببخشيد چند وقتي نبودم
اعترافات اصلاح طلبان

در روزنامه کیهان شماره 17851 چاپ یکشنبه 14 دی 1382 با تیتر درشت از قول اصلاح طلبان نوشته است: « تنها مانده ایم مردم به ما اعتماد ندارند.»
جملاتی از قول اصلاح طلبان در صفحه اول این روزنامه جلب توجه می کند. بهتر است مروری بر این نقل قولها بکنیم:
• اصغر زاده دبیر کل حزب همبستگی: « ما ماندیم و شعارهایمان و مردم دیگر اعتمادی به جبهه اصلاحات ندارند.»
• بی توجهی به نیروهای اجتماعی باعث شد که حمایت آنها را از دست بدهیم.
• در حرکتهای اصلاح طلبانه نمی شود از کانال شعارهای رادیکالی با سنتها و کسانی که ریشه در جامعه دارند از در ستیز درآمد.
• وقتی شعارها به گونه ای طرح می شود که از در ستیز با اعتقادات مردم سر در می آورد مردم به این نتیجه می رسند که اصلاح طلبان به آنها راست نمی گویند و سعی دارند با طرح شعارهای سیاسی به دین و فرهنگ آنها ضربه بزنند.
• منتجب نیا: « مردم از مجلس ششم فقط جنجال سیاسی دیدند.»
• محمد سلامتی ، دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب : « اختلافات موجود در جبهه دوم خرداد به حدی است که دستیابی به یک لیست صد درصد مشترک دور از واقعیت است.»
• سید محمد علی نبی زاده، نماینده مردم گچساران : « مجلس ششم بیشتر وقت خود را صرف سیاسی کاری حزبی و باندی کرد و در نتیجه نتوانست در برابر مطالبات مردم پاسخگو باشد.»
• تاجر نیا ، عضو فراکسیون مشارکت: « پول گرفتن از شهرام جزایری چهره بسیاری از اصلاح طلبان را خراب کرد.»

در صفحه 14 این روزنامه از قول اصغر زاده رئیس سابق شورای شهر تهران می خوانیم:
مجادلات لفظی دوره اول شورای شهر، ظاهرقضیه است . او در ادامه می گوید: «در شورای شهر اختلاف اصلی در رابطه با حقوق شهروندی و مسائل اقتصادی بود و اینجا دیگر محافظه کاران نبودند که مانع تراشی آنان را باعث انجام نشدن برنامه ها عنوان کنیم . جناح اصلاح طلب می توانست حد اقل در حوزه اقتصاد به استراتژی مشخصی برسد و جایگاه اجتماعی دوم خرداد را تقویت کند.»
کسانی که به بهانه راه یافتن محافظه کاران به مجلس، امر به رفتن به پای صندوقهای رأی می کنند؛ اعترافات این آقایان را بخوانند تا بدانند مجلس چه پر از اصلاح طلب چه پر از محافظه کار، کاری برای ملت پیش نخواهد برد.
آنچه در این صفحه بیشتر از اعترافات اصلاح طلبان جلب توجه می کند، گفتار ابلهانه منتجب نیا ، رئیس ستاد انتخابات مجمع روحانیون است. راهکاری که وی برای کشاندن مردم به پای صندوق رأی ارائه می دهد از این قرار است: «در فرصت کمی که تا برگزاری انتخابات مجلس هفتم باقی مانده است ، می توان با سامان دهی اقتصادی ، برخورد با متخلفان ، گشایش فضای سیاسی و فرهنگی کشور مردم را به پای صندوق های رأی آورد.»
چرا این ابلهان مردم را مثل خود فاقد شعور حس می کنند. 25 سال نخواستند و نتوانستند مسائل اقتصادی را سامان بدهند ، فضای سیاسی بسته بود، با متخلفان برخورد نشد؛ بلکه حمایت شد . حال می خواهند ظرف مدت کمتر از دو ماه همه آنچه در طول 25 سال از مردم دریغ کرده اند به آنها اعطا کنند . که اولاً کاری نشدنی است و دوماً مردم عزیز ایران آنقدر شعور دارد که بفهمند در بحبوبه انتخابات اینگونه عوام فریبیها چیزی جز رشوه دادن به مردم نیست.
به بخش پایانی این مقاله که تحت عنوان ارزیابی عملکرد جبهه دوم خرداد آمده است نگاه کنید تا متوجه شوید درحقیقت خود اینها هم امیدی به مجلس آینده ندارند . اما معلوم نیست با این ناامیدی که از خودشان دارند چگونه از مردم می خواهند به پای صندوقهای رأی بروند؟!
هم رئیس انتخابات مجمع روحانیون و هم شمس الواعظین ، عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و سردبیر روزنامه توقیف شده جامعه، کارنامه مجلس ششم را مثبت ارزیابی می کنند و می گویند چنین مجلسی دیگر پیدا نمی شود!! شمس الواعظین می گوید: « نام مجلس ششم در تاریخ معاصر خواهد درخشید . ما نظیر پارلمان ششم را در آینده ای دور نخواهیم داشت چه برسد به آینده ای نزدیک.»
حالا خودتان قضاوت کنید مجلسی که نمایندگان آن مدعی هستند در تاریخ معاصر خواهد درخشید چه تاجی بر سرمان زد که بخواهیم به مجلس های بعدی رأی دهیم که به زعم خودشان حتی درآینده های دور هم شبیه مجلس ششم پیدا نخواهد شد. برای چه رأی بدهیم؟