یکشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۷

بدون عنوان

یکی از مشکلات من توی نوشتن توی این صفحه این بود که نویسندش معلوم شد منم و دیگه نمی شد بدون رودربایستی توش چیزی بنویسم .برخلاف اون چیزی که به نظر می رسه اصلا هم رها و آزاد نیستم و مثل هر ایرانی دیگه دجار بند و بست های فرهنگی دچار میشم.اما حالا بعد از مدتها تقریبا مطمئنم که از آشنا ها کسی اینجا سر نمی زنه و اصولا فکر نکنم کسی بیاد اینجا پس از این به بعد چهره واقعی مجید (احتمالا)دیده میشه.

یکشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۷

زندگی در پیش رو

گاهی انقدر از خودم دور می شم که دلم تنگ میشه.برا مجید مجید رها آزاد مجیدراحت.
حالا با مجیدی که من سرو کار دارم مجید دست و پا بسته خسته آشفته و... خیلی چیز های دیگه است.مجال گفتگو ندارم اما این تنهایی در درون منو داره عاصی می کنه

زندگی در پیش رو

گاهی انقدر از خودم دور می شم که دلم تنگ میشه.برا مجید مجید رها آزاد مجیدراحت.
حالا با مجیدی که من سرو کار دارم مجید دست و پا بسته خسته آشفته و... خیلی چیز های دیگه است.مجال گفتگو ندارم اما این تنهایی در درون منو داره عاصی می کنه