یکشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۲

يه سفر كوچيك.
حديث داريم توي عاشورا تاسوعا ثواب داره ولي حيف كه دكتر گفته ديگه حق نداري بخوري!
كلي حرف نگفته هست.
نمي دونم چرا اين حرفهاي دل آدم تموم نمي شه؟ خوب شايد در انتهاي زيستن جايي براي آرامش باشه.
********************
عاشورا رو در ابيانه بوديم تجربه خوبي بود. آتشكده هم حال خوبي داشت توي شب مذهبي ترين حركت مردم ايران

شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۲

يك به يك از دستشان مي دهيم
ابتدا
نگاهشان مي كنيم
احساسشان مي كنيم
دستهايشان را مي فشاريم
و قلبهايمان را با هم پيوند مي زنيم
سپس
نگاهمان را از هم مي دزديم
دستهايمان را در جيبهايمان فرو مي كنيم
و بعد يكديگر را فراموش مي كنيم
تو گويي
هرگز همديگر را نيافته بوديم

چهارشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۲

-آقا...
خانوم...
من مي خوام پرواز كنم
هيچ كدومتون يه جفت بال ندارين
كه به من بدين
- نه كوچولو...
ما وقتي يه كم بزرگ مي شيم
بالامونو مي كنن و دور ميندازن.
اينم جاي زخماش

یکشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۲

جزيره اي در ميان يك اقيانوس
به سوي قاره اي
در حال شنا كردن است
شايد خنده دار باشد
اما گاه
جزيره ها هم
از غرق شدن مي ترسند.

شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۲

با خودم قرار گذاشته بودم تا پايان انتخابات فقط مطالب سياسي بگذارم ولي نشد.
براي تو
چقدر مي تواني دور شوي؟
رفتن را تا كدام خاك
تا كدام آفتاب
مي تواني ادامه دهي؟
پياله اي را كه از آن آب مي خوري اينجا مانده است
و ساقه اي را
كه در گلدان گلي قلب من كاشته اي

چقدر مي تواني دور شوي؟
چند خاطره را
چند لبخند را
مي تواني به فراموشي بسپاري؟
تو قلبت را ميان دستان من
جا گذاشته اي
و من نگاهم را
در اميد باز آمدنت
مو هايت
به خيال مي ماند
بلند و بالا
چون آرزو هاي من
و نگاهت
سحر يك ستاره
تپيدن قلبي ست
درون قلب ديگر
اي نازنين من
از آن سوي
دريا هم گونه ات را بر آب نهي
من از اين سوي ساحل بر آن بوسه مي زنم.
پس چقدر مي تواني دور شوي تو؟
زماني كه تو در همين جا هستي
در نزديك من
در كنار من
-آه
تو در قلب من هستي.
صدايت را مي شنوم هنوز
كه نامم را مي خواند.

چهارشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۲

فساد، رشاء و ارتشاء حكومتجمهوري اسلامي. ايران را در رديف فاسدترين حكومتهاي جهان در كنار نيجريه و ساير كشورهاي فاسد جهان سوم قرار داده است.

بزرگترين مانع پيشرفت و سعادت ملي ما وجود منحوس جمهوري اسلامي در تماميت آنست. آينده را زماني مي‌توان با دنيا و تحولات آن دمساز كرد كه خود حاكم بر مقدرات خود باشيم و اجازه ندهيم مشتي از همه جا بي خبر فاسد، متعصب و كوتاه نظر مانع تلاش يك ملت براي قراگرفتن درجايگاه مناسب خود درميان ملتهاي پيشرو و سعادتمند جهان شوند.


بدون داوري در باره اين تشكل يعني اتحاد جمهوري خواهان بياييم از هر فرا خواني كه مردم را به تحريم دعوت مي كنند حمايت كنيم.
فراخوان شورای هماهنگی اتحاد جمهوريخواهان ايران

عليه انتخابات فرمايشی و برای انتخابات آزاد
متحد شويم!




انتخابات نمايشی مجلس هفتم با حکم حکومتی خامنه ای، عليرغم خواست عمومی مردم ايران و نمايندگان متحصن مجلس، در اول اسفندماه برگزار خواهد شد.
مستبدين حاکم در هراس از رای و قضاوت مردم از سال‌ها پيش و گام به گام با استفاده از ابزار ارگان‌های انتصابی ، زمينه را برای چنين روزی آماده ساختند. آن‌ها در طول شش سال گذشته همواره تلاش کرده اند که بر خلاف رای و اراده مردم عمل کرده, مجلس قانونگذاری را از محتوی واقعی خود تهی و احکام حکومتی را جايگزين قوانين مصوب در صحن مجلس سازند. تلاش کردند تا مجلس را تابع اراده شورای نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نموده و رئيس جمهور منتخب مردم را، به مامور معذور دربار ولايت فقيه و مجری احکام حکومتی او تنزل دهند. اينک آنان با حذف هزاران نامزد نمايندگی راه تشکيل يک چنين مجلس دست آموز را هموارکرده و پيشاپيش نتيجه انتخابات را تعيين نموده اند.

هم ميهنان!
زنان، مردان، جوانان !
اين اقدام مستبدين حاکم را نبايد بی پاسخ گذاشت. آن‌ها در هراس از رای و قضاوت شما در باره کارنامه شان، اين انتخابات فرمايشی را سازمان داده اند. اما هنوز هم حضور و عدم حضور شما در پای صندوق‌های رای، تعيين کننده است. بايد حوزه‌های رای گيری را خالی گذاشت و از همين امروز نتايج قابل پيش بينی و از پيش دست چين شده آن را از رسميت ساقط کرد. عدم حضور شما در انتخابات بيان قضاوت شما در مورد اقدام سازماندهندگان اين نمايش انتخاباتی و از مشروعيت انداختن مجلس دست پخت آنان است.

نيروها و شخصيت‌های سياسی آزاديخواه!
کانون‌ها و انجمن‌های دمکراتيک و مردمي!
روشنفکران، فرهنگيان، استادان، معلمان، دانشجويان، دانش آموزان!
هم گام با اعتراضات نمايندگان در مجلس و اعلام عدم شرکت اکثر نيروهای سياسی کشور در انتخابات، بايد از همه توانائی جنبش‌های مدنی در به کرسی نشاندن حق حاکميت مردم و عقب راندن استبداد بهره گرفته، مردم را به عدم شرکت در انتخابات فرمايشی اول اسفند ماه و متحد شدن حول خواست انتخابات آزاد فرابخوانيم. بايد خواستار آزادی احزاب ، مطبوعات، زندانيان سياسی و ازادی فعاليت برای مخالفين حکومت و تمامی نيروهايی باشيم که برای تغيير قانون اساسی و تحولات بنيادی در ساختار سياسی کشور مبارزه می‌کنند.

هموطنان مقيم خارج از کشور !
احزاب سازمان‌ها و شخصيت‌های سياسی مدافع آزادی و حقوق بشر!
کانون‌ها و انجمن‌های فرهنگی و سياسی ايرانيان در اقصی نقاط جهان!
با حضور در مجامع بين المللی و در پارلمان‌های کشورهای محل اقامت خود، در تماس با احزاب و نيروهای آزاديخواه و سازمان‌های مدافع حقوق بشر واقعيت آن چه را که در کشورمان می‌گذرد، مطرح نمائيم و خواستار حمايت از خواست مردم در برگزاری انتخابات آزاد در ايران شويم.

به نشانه همبستگی با مردم کشورمان، متحدا يک حرکت سراسری را با شعار لغو انتخابات فرمايشی و خواست برگزاری انتخابات آزاد سازمان دهيم. تلاش نمائيم که با يک اقدام هماهنگ و سراسری، صدای اعتراض مردم کشورمان را به گوش جهانيان برسانيم، افکار عمومی را متوجه تبديل انتخابات به انتصابات در ايران نموده، خواهان فشار بين المللی به سران جمهوری اسلامی برای به رسميت شناختن حق انتخاب آزادانه مردم ايران شويم.

شورای هماهنگی اتحاد جمهوريخواهان ايران از همه نيروهای آزاديخواه و همه فعالين ايرانی در خارج از کشور برای همگامی و همکاری در سازماندهی اقدامات اعتراضی مشترک در سطح بين المللی دعوت به عمل می‌آورد و از همه فعالين اتحاد جمهوريخواهان در سراسر جهان می‌خواهد که فعالانه در سازماندهی چنين اقداماتی مشارکت نمايند.

یکشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۲



ياد و خاطره شهداي 19 بهمن گرامي باد

نقل از وبلاگ سياهكل

رفقا متن زير در ارتباط با تاريخچه سياهکل تهيه شده،با تشکر از يک رفيق

به انديشه شان درود ،راه اين شير آهنکوه مردان پر رهرو باد

سر امد زمستون شکفته بهارون

گل سرخ خورشيدباز اومد

شب شد گريزون

کوه ها لاله زارن

لاله ها بيدارند

تو کوها دارند گل گل آ فتاب می کارند....................

براي بررسي واقعه سياهكل كه آغاز گر جنبش مسلحانه عليه حكومت پهلوي بود ابتدا نگاهي به تاريخچه سازمان فداييان مي اندازيم . سازمان فداييان تا سال 1350 اين نام را نداشت اين گروه از پيوستن دو گروه مجزا با يكديگر تشكيل گرديد گروه نخست در سال 1342 توسط 5 دانشجوي دانشگاه تهران : بيژن جزني ، عباس سوركي ، علي اكبر صفايي فراهاني ، محمد آشتياني و حميد اشرف تأسيس گرديد . به بررسي كوتاهي از زندگي اين 5 نفر مي پردازيم .

بيژن جزني : او شخصيت اصلي گروه بود . بيژن دانشجوي علوم سياسي بود وي در سال 1316 در تهران بدنيا آمد و دوره دبيرستان را در تهران به پايان برد . بيژن جزني در ابتدا عضو حزب توده ايران بود و در شاخه جوانان حزب فعاليت مي كرد او كتابهايي نيز نگاشته است : تاريخ 30 ساله ايران ، چگونه مبارزه مسلحانه توده اي مي شود ؟ ، نبرد با ديكتاتوري ، چه كساني به ماركسيسم _ لنينيسم خيانت مي كنند ، مهره اي بر صفحه شطرنج ، ماركسيسم اسلامي و اسلام ماركسيستي ، طرح جامعه جامعه شناسي و مباني استراتژي جنبش انقلابي ايران .

عباس سوركي : او نيز مانند بيژن جزني عضو هيئت توده بود . در مازندران بدنيا آمد و در رشته علوم سياسي در تهران مشغول تحصيل شد .

صفايي فراهاني : اهل گيلان بود و دانشجوي فني دانشگاه تهران از او جزوه اي به نام آنچه يك انقلابي بايد بداند در دست است .


محمد آشتياني : متولد 1313 در تهران بود و مسئول آموزش نظامي گروه بود او دانشجوي حقوق در تهران بود .



حميد اشرف : جوانترين عضو گروه بود متولد 1325 در تهران . كتابهاي زير از حميد اشرف است



تحليلي از يك سال جنگ چريكي در شهر و روستا ، جمع بندي 30 ساله


گروه دوم توسط 2 دانشجوي مشهدي مقيم تهران بنيانگذاري گرديد : مسعود احمد زاده و اميرپرويز پويان . نگاهي به زندگي نامه اين گروه دوم نيز مي اندازيم .


مسعود احمدزاده از خانواده اي روشن فكر بود ، خانواده اي كه به دليل مخالفت با خاندان پهلوي از اوايل دهه 1300 ، پشتيباني سرسختانه از مصدق پس از سال 1328 به همكاري نزديك و پايدار با جبهه ملي و نهضت آزادي معروف شده بود . مسعود احمدزاده در دوران دبيرستان باشگاه دانش آموزان مسلمان را تشكيل داد به جبهه ملي پيوست و در كانون نشر حقايق اسلامي در جلسات مذهبي محمد تقي شريعتي پدر دكتر علي شريعتي شركت مي نمود او در سال 1340 هنگام تحصيل رشته رياضي در دانشگاه آريامهر به ماركسيسم روي آورد او در سال 1346 براي مطالعه آثار چه گوآرا ، رژي دبره ، كارلوس ماريگلا يك گروه كوچك مخفي ايجاد كرد . كتاب مبارزه مسلحانه : هم استراتژي هم تاكتيك را نوشت . احمد زاده همراه با عباس مفتاحي در اسفند 50 اعدام گرديد .



اميرپرويز پويان : در سال 1325 در مشهد بدنيا آمد به جبهه ملي پيوست در دانشگاه ملي تهران ادبيات مي خواند و همان سال ها ماركسيست مي شود . كتاب ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوري بقا از اوست . او در ارديبهشت سال 50 در يك درگيري كشته شد . در سال 1346 با نفوذ ساواك به گروه اول 14 عضو گروه دستگير گرديدند كه عبارت بودند از بيژن جزني ، حسن ضياء ضريفي ، عباس سوركي ، سعيد (مشعوف) كلانتري ، عزيز سرمدي ، احمد جليلي افشار ، محمد چوپان زاده محمد كيانزاد ، محمد زاهديان ، مجيد احسان ، قاسم رشيدي ، كيومرث ايزدي ، حشمت الله شهرزاد و فرخ نگهدار . مشعوف كلانتري دايي بيژن جزني بود.



گروه جزني به زندانهاي طويل المدت محكوم شدند . جزني در زندان همراه با عده اي از دوستانش از جمله مشعوف كلانتري ، محمد چوپان زاده ، عزيز سرمدي و عباس سوركي قصد فرار از زندان را داشتند كه توسط مأموران زندان دستگير مي شوند و 30 فروردين 54 اين 4 نفر همراه مصطفي جوان خوشدل و كاظم ذوالانوار از سازمان مجاهدين خلق اعدام مي شوند .



در دستگيري سال 46 حميد اشرف و محمد آشتياني دستگير نشدند ، حميد اشرف به بازسازي گروه پرداخت . صفايي فراهاني و آشتياني به لبنان گريختند و در سازمان الفتح فعاليت نمودند و پس از مدتي به ايران بازگشتند و به گروه حميد اشرف پيوستند .



اين دو گروه مجزا يعني گروه جزني و گروه احمدزاده در سال 1349 با هم ادغام گرديدند كه گروه اول تيم روستايي و گروه دوم تيم شهري را تشكيل دادند كه البته بيژن جزني در اين سال در زندان بسر مي برد . سازمان فداييان پس از تحليل هاي گوناگون خود را براي جنگ چريكي آماده نمود . سازمان فدايي تيم روستايي خود را براي ايجاد پايگاهي به كوهستانهاي منطقه گيلان فرستاد .

" انتخاب منطقه گيلان چند دليل داشت. " ورود ماشينهاي جنگي سنگين به سرزمين هاي كوهستاني مشكل بود ، جنگل انبوه گيلان پوشش مناسبي در برابر حملات هوايي بود ، دليل مهمتر اينكه دهقانان محلي داراي پيشينه و سنت راديكالي بودند .



بيژن جزني نيز در مورد منطقه سياهكل چنين عنوان مي نمايد :

" در سال 49 منطقه جنگلي شمال بر اساس 2 عامل موقعيت استراتژيك و آمادگي نسبي مردم محلي از حيث آگاهي نسبي آنها براي هسته چريكي انتخاب شد. "



در منطقه شمال به علت حركت هاي گذشته از جمله نهضت جنگل به رهبري ميرزا كوچك خان در سال 1300 مردم به آگاهي نسبي در مورد حركت هاي مشابه دست يافته بودند نزديكي اين منطقه به شوروي نيز عامل م‍ؤثري در سياسي شدن مردم شمال در آن زمان بود .

مطابق برنامه مقدماتي تيم روستايي مي بايست از طريق زندگي با چوپانان كوهستان و برقراري ارتباط با روستاييان و گردآوردن روستاييان رزمنده بومي زمينه عمليات را فراهم سازند .



تيم 16 نفري كه عازم جنگل هاي شمال گرديد شامل افراد زير بودند : علي اكبر صفايي فراهاني ، اسكندر رحيمي ، احمد فرهودي ، محمد علي محدث قندچي ، محمد رحيم سماعي ، شعاع الدين مشيدي ، عباس دانش بهزادي ، هادي خدابنده لنگرودي ، جليل انفرادي ، ايرج نيري ، هوشنگ نيري ، محمد هادي فاضلي ، ناصر سيف دليل صفايي ، اسماعيل معين عراقي ، غفور حسن پور اصل ، مهدي اسحاقي .



اين تيم را صفايي فراهاني رهبري مي نمود . دسته جنگل پس از تصاحب يك اتوبوس و پخش اعلاميه توضيحي در بين مسافران روستايي آن خود را به شهر سياهكل رسانيدند ، اما قبل از انجام عمليات اصلي گروه يكي از اعضاء توسط پاسگاه ژاندارمري سياهكل در اواسط دي ماه دستگير مي شود و به دنبال آن 3 نفر ديگر نيز بازداشت مي گردند اين 4 تن عبارت بودند از مهدي اسحاقي ، غفور حسن پور اصل، اسماعيل معين عراقي و ناصر سيف دليل صفايي .



چريكهاي دسته جنگل تصميم گرفتند پاسگاه را به تصرف خود در آورند آنان پاسگاه ژاندامري را مورد حمله قرار دادند و پس از اعدام مسئول پاسگاه اسلحه خانه آن را به نام خلق ايران مصادره نموده و به سمت جنگل عقب نشيني كردند ، بر طبق برنامه دسته جنگل مي بايست به منظور جلوگيري از اقدامات مقابله جويانه دشمن بعد از اجراي عمليات فوق از منطقه خارج شده و خود را به كوهستانها برسانند و خود را براي عمليات بعدي آماده نمايند اما در آخرين روز هاي قبل از عمليات سياهكل رفيق صفايي فراهاني فرمانده دسته جنگل طرح ماندن در منطقه و شناسايي منطقه عمليات را پيشنهاد نمود . با اين طرح اعضاي دسته جنگل در منطقه باقي ماندند تا براي عمليات بعدي كه قرار بود چند ماه بعد در آن نواحي انجام شود دست به شناسايي تاكتيكي بزنند و سپس از منطقه خارج شوند . فرضيه صفايي فراهاني آن بود كه دشمن در آغاز بيش از يك گروهان براي عمليات تعقيب اعزام نخواهد كرد و يك چنين واحدي نمي تواند مزاحمتي براي عمليات شناسايي دسته جنگل فراهم آورد ولي بر خلاف اين فرضيه دشمن كه از حمله به پاسگاه وحشتزده شده بود با تمام امكانات خود وارد عمل شد ، شاه با شنيدن خبر حمله ، برادر خود را در رأس يك نيروي عظيم متشكل از شماري كماندو ، هليكوپتر و پليس به منطقه فرستاد . عمليات تعقيب همراه با درگيري در كوهستانها به مدت سه هفته به طول انجاميد . اعضاي گروه در شرايط دشوار از جمله سرماي 20 درجه زير صفر ، كمبود غذا و امكانات تا آخرين لحظه و تا آخرين رمق و گلوله خود مقاومت نمودند و بدين ترتيب 19 بهمن 1349 روز رستاخيزي گرديد كه تمام اندام رژيم شاهنشاهي را به لرزه در آورد .



اما اين رستاخيز داراي ويژگي هايي است كه در زير به برخي از اين ويژگي ها اشاره مي شود :



الف) سياهكل در شرايط سكون و خفقان و در اوج نا اميدي مردم سكوت را شكست و رژيم را كه در اوج قدرت نمايي و ثبات ظاهري بود به مبارزه مي طلبيد .



ب) سياهكل در منطقه اي به وقوع پيوست كه فاقد هر گونه برخورد مسلحانه غير سياسي بود ، در گيلان نه برخورد هاي عشايري و نه قاچاق مسلحانه و سرقت مسلحانه ديده شده بود .



ج) شكل برخورد يعني حمله به پاسگاه سياهكل از جانب يك دسته چريك جنگلي با تصورات و مفاهيمي كه مردم از چريك داشتند مطابقت مي كرد ، خاطره ميرزا كوچك خان قسمتي از اين تصورات و خاطرات را تشكيل مي داد .



د) نيروي چريكها و دامنه عمليات آنها در كشور انعكاس وسيعي يافت ، وضع فوق العاده اي كه در شمال برقرار شده بود نيرو و عمليات چريك ها را بسيار بزرگتر از واقع جلوه گر مي ساخت .



ه) موفقيت چريكها در گرفتن و خلع سلاح كردن پاسگاه و ادامه برخورد هاي نظامي در جنگل در تهران و ديگر شهرها يك پيروزي شناخته شد .



آري ، به اين گونه و با اعدام 13 نفر چريك انقلابي حماسه سياهكل رقم خورد و به اين ترتيب مبارزه اي كه مخفيانه جريان داشت تبديل به جرياني اجتماعي گرديد و اين تحول به منزله تولد جنبش انقلابي مسلحانه بود . يادشان گرامي باد .



دوشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۲

مي خواهم چكامه اي بسرايم از سنگ
چكامه اي از مرواريد هاي سبز
ونه ترانه اي مويه گر
كه از پيرار پرير روانم زمزمه كند
با عطر شوم گياه مرده
و روايتي از آن زمان هاي سپنج
كه بر شاخصار زندگي خشكيده اند
مي خواهم چكامه اي بسرايم از سنگ
زيرا روان سيمابگون شعر
هرگز بي گرانش انديشه نتواند
در آن دم كه با بدر هايزمان روييدم
بربرگهاي سرب فام از مه
نيروي جادو گر خورشيد بود
و سلاح بامداد بر كرانه هاي تلخ مي درخشيد
...
عادت ندارم در مقابل مسائل روز جامعه بي تفاوت باشم و خوب هم مي دونم كه مخاطب احتمالي اينجا غالبا حال و حوصله خوندن مطالب جدي رو نداره و اصولا در فكر اين چيز ها نيست.
انتخابي ديگر در راه است انتخاباتي فرمايشي انتخابي كه كانديداهاي آن هيچ كدام(تقريبا) نماينده تفكر غالب مردم ما نيستند. نمايندگاني كه بايد سوگند به قانوني بخورند كه اساسا ضايع كننده حقوق اساسي مردم و مخالف حقوق بشر و آزادي هاي اساسي است.كه فقط همين ماده 98 و 99 پذر همين كانديدا ها رو در آورده و جلوشون گذاشته... بسه ديگه
تا بعد