جمعه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۲

سال نو مبارک
به خویشان ، به دوستان ، به یاران آشنا
به همرهان تیز خشم که پیکار می کنند
به آنان که با قلم ، تباهی درد را ، به چشم جهانیان پدیدار می کنند
بهاران خجسته باد ، بهاران خجسته باد
و این بند بندگی ،
و این بار فقر و جهل
به سر تاسر جهان
به هر صورتی که هست
نگون و گسسته باد
نگون و گسسته باد

شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۲

خون را
گل رگهايم را ببين
شكفته بر جانم
و اميدم را
كه ايستاده است
در كنارم
گريه ام را ببين
كه ستاره ها را مي شويد
و ترانه ام را
كه براي شنيدنش
آفتاب
از ديوار خاك بالا مي خزد
وماه
خود را از شكاف شب بيرون مي اندازد
(چون چهره اي)

جمعه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۲

خود رااز ریشه های گیاهی
حلق آویز کردم
چرا که فضا
از اجساد انباشته بود
چرا که زندگی از مرگ سیراب گشته بود
در مقابلم
زیر خاک
هزاران تن دیگر را
که از ریشه ها
حلق آویز شده بودند
و آنگاه به یاد آوردم
که مرا به خاک سپرده اند

خ

خود رااز ریشه های گیاهی
حلق آویز کردم
چرا که فضا
از اجساد انباشته بود
چرا که زندگی از مرگ سیراب گشته بود
در مقابلم
زیر خاک
هزاران تن دیگر را
که از ریشه ها
حلق آویز شده بودند
و آنگاه به یاد آوردم
که مرا به خاک سپرده اند

یکشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۲

آخرين دم را
در سينه نگاه خواهم داشت
چرا كه نفس خواهد كشيد از آن
سبزه اي كه بر من
بر خواهد خواست شكفت

پنجشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۲

در مراسم 8 مارس شركت كنيد
و من مي روم
بر اين شانه ام زندگي تكيه داده است
وبر آن شانه ام مرگ.
در ختي از دور
برايم دست تكان مي دهد
و من مي روم
فطير ماه را
تكه تكه مي خورم
و كاسه خورشيد را
ذره ذره مي نوشم.
درختي از دور
برايم دست تكان مي دهد
و من مي روم.
*
*
*
ديگر خورشيد نيست
ديگر ماه نيست
ومن به درختي كه برايم دست تكان مي دهد مي رسم
درختي نبود
مرگم بود كه مرا فرا مي خوان
اسكلت بي جانم بود
كه دست برايم تكان مي داد.