جمعه، آذر ۰۷، ۱۳۸۲

والا دوستان گفتند که نمی تونند اینجا نظر بزارند منم دوباره تمپ رو عوض کردم
بابا یکی کمک کنه اینجارو یه سرو سامانی بدم
خورشید جای بوسه ای است
که تو بر آسمان زده ای
ای همه زیبایی
دریا
گونه های توست
که اشکی مرطوبش کرده.
تو چقدر دوری
و چقدر نزدیک!
بیا
بیا و مرا
از پشت این مردمک های شیشه ای
از پشت این پنجره ها
به کوچه ببر
بیا و مرهمی باش
بر همه چیز
زندگی ای بر مرگ
و لبخنده ای بر درد
ای همه آفتاب
ای همه زندگی
بیا

چهارشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۲

از عشق
برای فردا چیزی کنار بگذار
یک مشت-اندازه یک بوسه-
در بقچه موهایت بپیچ
و برای روزهای تیره تر
برای روزهایی که همه عشق را فراموش می کنند
تو اندکی از عشق نگهدار:
یک مشت اندازه یک بوسه
............
گزارش محرمانه مركز بررسي افكار عمومي صداوسيما به آيت‌الله خامنه‌ای
فقط 2 الی 3ميليون نفر در انتخابات آينده شركت خواهند كرد

برطبق منابع كاملاً موثق در طول مهرماه گذشته مركز بررسي افكار عمومي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران اقدام به اجراي يك برنامه وسيع نظر سنجي محرمانه در سرتاسر كشور نمود كه نتايج آنرا طي يك گزارش محرمانه به محضر آيت الله خامنه اي فرستاده است. اين نظرسنجي كه در 29 مركز استاني، 246 مركز شهري و 1682 مركز روستائي صورت گرفته است ، نشان ميدهد در انتخابات آينده مجلس شوراي اسلامي فقط بين 2 الي 3 ميليون نفر بر سر صندوق هاي رأي حاضر خواهند شد.

entekhabat

کارزار به‌ شکست‌کشاندن‌ انتخابات‌ حکومتى‌ را سازمان‌ دهيم

‌سيد على‌ خامنه‌اى‌، رهبر نظام‌ اسلامى‌ سخن‌ درستى‌ گفت‌ که‌ نتايج‌ انتخابات‌ مهم‌ نيست‌، شرکت‌ در آن‌ اهميت‌ دارد

اينک‌ اين‌ امکان‌ وجود دارد که‌ انتخابات‌ مجلس‌ شوراى‌ اسلامى‌ کانون‌ تجلى‌ يک‌ فرياد «نه‌» بزرگ‌ به‌ جمهورى‌ اسلامى‌ و مجموعه‌ گزينه‌هاى‌ در چارچوب‌ آن‌ گردد و مردم‌ در شکل‌ يک‌ مقاومت‌ منفى‌ و مدنى‌، با عدم‌ شرکت‌ گسترده‌ خود در انتخاباتى‌ فرمايش‌ و نمايشى‌ بر خواست‌ ديرينه‌ استقرار دموکراسى‌ در کشور و رهايى‌ از يک‌ حاکميت‌ دين‌سالار و تامين‌ حاکميت‌ دموکراتيک‌ مردم‌ بر سرنوشت‌ خويش‌ و کشور، پاى‌ بفشارند و به‌ نوعى‌ آن‌ را رفراندمى‌ سازند براى‌ اعلام‌ نفى‌ وضعيت‌ موجود

در اسفندماه‌ سال‌ جارى‌، انتخابات‌ دوره‌ هفتم‌ مجلس‌ شوراى‌ اسلامى‌ برگزار خواهد شد. بحث‌ بر سر نحوه‌ اتخاذ موضع‌ در قبال‌ اين‌ انتخابات‌ مدتى‌ است‌ جريان‌ دارد و مى‌رود به‌ کانون‌ چالش‌ نيروهاى‌ سياسى‌ تبديل‌ شود. اهميت‌ فراوان‌ دارد که‌ نيروهاى‌ آزاديخواه‌ و دموکرات‌ در ايران‌ و در خارج‌ از کشور بتوانند با اتخاذ موضعى‌ واحد، برآمدى‌ يگانه‌ و موثر در اين‌ عرصه‌ داشته‌ باشند.
پس‌ از انتخابات‌ دوره‌ دوم‌ شوراهاى‌ شهر و روستا که‌ در آن‌ انزواى‌ جناح‌ سينه‌چاک‌ ولايت‌ پيش‌ از پيش‌ آشکار شد و همراه‌ آن‌ راى‌دهندگان‌ در شهرهاى‌ بزرگ‌ سلب‌ اعتماد از اصلاح‌طلبان‌ حکومتى‌ و نفى‌ آنان‌ را به‌ صراحت‌ اعلام‌ کردند، اينک‌ اين‌ امکان‌ وجود دارد که‌ انتخابات‌ مجلس‌ شوراى‌ اسلامى‌ کانون‌ تجلى‌ يک‌ فرياد «نه‌» بزرگ‌ به‌ جمهورى‌ اسلامى‌ و مجموعه‌ گزينه‌هاى‌ در چارچوب‌ آن‌ گردد و مردم‌ در شکل‌ يک‌ مقاومت‌ منفى‌ و مدنى‌، با عدم‌ شرکت‌ گسترده‌ خود در انتخاباتى‌ فرمايش‌ و نمايشى‌ بر خواست‌ ديرينه‌ استقرار دموکراسى‌ در کشور و رهايى‌ از يک‌ حاکميت‌ دين‌سالار و تامين‌ حاکميت‌ دموکراتيک‌ مردم‌ بر سرنوشت‌ خويش‌ و کشور، پاى‌ بفشارند و به‌ نوعى‌ آن‌ را رفراندمى‌ سازند براى‌ اعلام‌ نفى‌ وضعيت‌ موجود. و اين‌ امر تنها از طريق‌ مشارکت‌ همبسته‌ و فعال‌ و همه‌جانبه‌ همه‌ نيروهايى‌ ميسر است‌ که‌ آزادى‌ و رهايى‌ و پيشرفت‌ مردم‌ اين‌ اين‌ مرز و بوم‌ را خواهانند و استقرار نظامى‌ دموکراتيک‌ و مبتنى‌ بر حقوق‌ بشر و جدايى‌ دين‌ و دولت‌ را در کشور مى‌طلبند. اين‌ هدف‌، به‌ شکست‌کشاندن‌ انتخابات‌ حکومتى‌ با اعلام‌ عدم‌ شرکت‌ و تحريمى‌ ساده‌ به‌ موفقيت‌ نخواهد انجاميد بايد براى‌ آن‌ کارزارى‌ را سازمان‌ داد و در جنبشى‌ که‌ شکل‌ خواهد گرفت‌ مشارکت‌ فعال‌ داشت‌.
سيد على‌ خامنه‌اى‌، رهبر نظام‌ اسلامى‌ سخن‌ درستى‌ گفت‌ که‌ نتايج‌ انتخابات‌ مهم‌ نيست‌، شرکت‌ در آن‌ اهميت‌ دارد. و اين‌ واقعيتى‌ است‌ که‌ در اوضاع‌ و احوال‌ کنونى‌ سياسى‌ و نيروهاى‌ شريک‌ در منازعات‌ انتخاباتى‌، نتايج‌ انتخابات‌ از اهميت‌ چندانى‌ برخوردار نيست‌ و هر شکل‌ از شرکت‌ در انتخابات‌ و با هر نيت‌، تنها از سوى‌ نيروهايى‌ که‌ دل‌نگران‌ حفظ‌ نظام‌ و يا موقعيت‌هاى‌ خويش‌اند، توجيه‌پذير و درک‌شدنى‌ است‌. مواضع‌ اخير چهره‌هاى‌ سرشناس‌ جبهه‌ مشارکت‌ اسلامى‌ در مورد ضرورت‌ شرکت‌ در انتخابات‌ مجلس‌ نيز از همين‌ منظر و بر همين‌ مبنا اتخاذ شده‌ است‌.
نگاهى‌ گذرا به‌ برخى‌ استدلال‌ها و مواضع‌ در نيروهاى‌ بيرون‌ حاکميت‌ بياندازيم‌:


نزول‌ فاحش‌ حد خواسته‌ها
نه‌ فقط‌ از نيروهاى‌ وابسته‌ به‌ حاکميت‌ همچون‌ حجاريان‌ که‌ معتقدند بايد به‌ حضور در شکل‌ اقليت‌ و استفاده‌ از مجلس‌ به‌ عنوان‌ تريبون‌ بسنده‌ کرد، بلکه‌ از تحليل‌گران‌ در بيرون‌ حاکميت‌ نيز استدلال‌هايى‌ شنيده‌ مى‌شود که‌ اکثر افشاگرى‌ها در مورد نقض‌ حقوق‌ بشر و مبارزاتى‌ که‌ در اين‌ زمينه‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ با سخنان‌ پيش‌ از دستور مجلس‌ و يا از کميسيون‌ اصل‌ نود، «کليد خورده‌» است‌ و بايد با شرکت‌ در انتخابات‌ «امکانات‌» حفظ‌ شوند. توسط‌ اين‌ تحليل‌گران‌، زمانى‌ حمايت‌ از يک‌ جناح‌ حکومت‌ راه‌کار اصلى‌ تغيير ساختار سياسى‌ و استقرار «جمهوريت‌» قلمداد مى‌شد، اکنون‌ به‌ خاطر چند نطق‌ و افشاگرى‌ نيم‌بند مى‌خواهند مردم‌ و راى‌شان‌ را به‌ حمايت‌ از اصلاح‌طلبان‌ حکومتى‌ بکشانند. راستى‌ اين‌ بيشتر تجسم‌ نزول‌ خواسته‌هاست‌ يا سقوط‌ ارزش‌ها و يا دفاع‌ از يک‌ تصميم‌ انتخاب‌ سياسى‌ در هر شرايط‌ و به‌ هر بها؟

استفاده‌ از حق‌ راى‌ يک‌ هنجار دموکراتيک‌؟
گروهى‌ با تاکيد بر اين‌ که‌ استفاده‌ از حق‌ راى‌ و شرکت‌ در انتخابات‌ هنجارى‌ دموکراتيک‌ و وظيفه‌اى‌ شهروندى‌ است‌، شرکت‌ در انتخابات‌ کذايى‌ مجلس‌ را امرى‌ بديهى‌ قلمداد مى‌کنند و اين‌ واقعيت‌ را ناديده‌ مى‌گيرند که‌ ارزش‌ قائل‌شدن‌ براى‌ راى‌ خود و امتناع‌ از به‌ هرزدادن‌ آن‌، در سامانه‌هاى‌ دموکراتيک‌ در جهان‌ ما، هنجارى‌ دموکراتيک‌تر و حاوى‌ آموزشى‌ بالاتر است‌. امتناع‌ از شرکت‌ در انتخابات‌ غيرقابل‌ پذيرش‌، خود مى‌تواند به‌ عنوان‌ استفاده‌ بهينه‌ از حق‌ راى‌ کارکرد داشته‌ باشد. جالب‌ است‌ بر زمينه‌ وجود اين‌ ارزيابى‌ که‌ درصد قابل‌ توجهى‌ از مردم‌ از شرکت‌ در انتخابات‌ آتى‌ مجلس‌ سر باز خواهند زد، برخى‌ از همان‌ تحليل‌گران‌ و سياستگرانى‌ که‌ در دور دوم‌ رياست‌ جمهورى‌ خاتمى‌ عمده‌ استدلالشان‌ بر شرکت‌ گسترده‌ مردم‌ و از اين‌ طريق‌ نتيجه‌گيرى‌ در باره‌ لزوم‌ حمايت‌ از خاتمى‌ بود، اينک‌ صريحا مى‌گويند اگر مردم‌ شرکت‌ نکنند اشتباه‌ مى‌کنند و شرکت‌ در انتخابات‌ يک‌ امر ارزشى‌ است‌. اين‌ افراد در شرايط‌ متفاوت‌ حد واقعيت‌گرا و يا ارزشمدار بودن‌ خود را انتخاب‌ مى‌کنند.

شرکت‌ يا عدم‌ شرکت‌ در انتخابات‌ صرفا يک‌ تصميم‌ تاکتيکى‌ است‌؟
برخى‌ نيروهاى‌ سياسى‌، با استناد به‌ کنش‌ و واکنش‌هاى‌ غيرقابل‌ پيش‌بينى‌ مردم‌ ايران‌ و به‌ اصطلاح‌ «دقيقه‌ ۹۰» بودن‌ مردم‌، استدلال‌ مى‌کنند که‌ تصميم‌گيرى‌ در مورد شرکت‌ يا تحريم‌ انتخابات‌ را به‌ عنوان‌ يک‌ تاکتيک‌ سياسى‌ بايد به‌ روزهاى‌ آخر قبل‌ از انتخابات‌ موکول‌ کرد و آنگاه‌ با محاسبه‌ سود و زيان‌ آن‌ در باره‌ آن‌ تصميم‌ گرفت‌. تعريف‌ نحوه‌ شرکت‌ در انتخابات‌ به‌ مثابه‌ يک‌ امر صرفا تاکتيکى‌ و اين‌گونه‌ مواجهه‌ با چنين‌ موضوع‌ مهمى‌، به‌ معناى‌ بى‌برنامه‌، بى‌تدارک‌، بى‌سازمان‌ و بى‌راستا کردن‌ يک‌ سازمان‌ و يا جريان‌ سياسى‌ در رابطه‌ با امر انتخابات‌ پيشاروى‌ است‌، کمکى‌ به‌ شکل‌گيرى‌ مواضع‌ واحد و يگانه‌ اپوزيسيون‌ نمى‌کند و به‌ نوعى‌ انفعال‌ و نظاره‌گربودن‌ را فرموله‌ مى‌کند و بازتاب‌ مى‌دهد.

تحريم‌ انتخابات‌ سياسى‌ انفعالى‌ است‌؟
گفته‌ مى‌شود تحريم‌ انتخابات‌، سياستى‌ انفعالى‌، راحت‌طلبى‌ در يافتن‌ پاسخ‌ و پاسخ‌ سنتى‌ نيروهاى‌ اپوزيسيون‌ است‌ به‌ موضوع‌ انتخابات‌. بسيار خوب‌ تحريم‌ ساده‌ و انفعالى‌ نکنيم‌، به‌ صدور يک‌ اطلاعيه‌ ساده‌ که‌ ما شرکت‌ نمى‌کنيم‌ و دعوت‌ مردم‌ به‌ عدم‌ شرکت‌ بسنده‌ نکنيم‌. به‌ سهم‌ خود فعالانه‌، غيرانفعالى‌ و با برنامه‌ بکوشيم‌ کارزارى‌ همه‌جانبه‌ پديد آوريم‌ براى‌ شرکت‌ هر چه‌ ناچيزتر و محدودتر مردم‌ و براى‌ به‌ شکست‌کشاندن‌ انتخاباتى‌ که‌ جز توهين‌ به‌ خرد و اراده‌ انسان‌ ايرانى‌ چيز ديگرى‌ نيست‌. بکوشيم‌ همه‌ آحاد و نيروهاى‌ اپوزيسيون‌ با همفکرى‌ هم‌ گرد سياستى‌ واحد نيروهاى‌ خود را همبسته‌ کنند

سه‌شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۲

می خواهم بر روی این زمینهای سوخته بنشینم
و دستهایم را گلدانی کنم
برای رویش
این گلهای وحشی
وحشی
وحشی
..............
اون نقطه صفر پایین می تونه نقطه آغاز یا هر چیز دیگه ای بشه

یکشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۲

مانند نفسی در آمد و شد
بین امروز فردا،
همچون خورشیدی
در طلوع و غروب
میان بودن و شدن
میان خواستن و خواسته شدن
میان سکوت و همهمه فریاد
روان
از نا کجا به کجا؟
نقطه صفر نزدیک است.!

جمعه، آبان ۳۰، ۱۳۸۲

زندگی
یک هستی گریز پاست با ابدیت پندارها
خنکی را بر پوست
گرما و کشش کهربایی سر انگشتان خود بر شقیقه های طپنده
نشست آرام و سودایی نگاه خود را
بر شاخه های لرزان
خورد شدن استخوان برگ ها را در زیر گام خسته
آسمان دود گرفته را که در آن دور به سوی ناپیدا
به سوی شعله های گوگردی پاییز
دامن کشان است،حس می کنم
با انبوه گردش کنندگان و جدا از آنها
می پویم
غوطه زن در من خویش
و با تلاشی بیهوده خواهانم
تا تمام سر شاری این دم را در درون خویش بنگارم.

پنجشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۲

سفر اول از یک تلفن شروع شد:
مجید میای گمو گور شیم؟
کجا؟
هر جا که شد.
و ما از جاده شمال سر در آوردیم.غرق شدیم توی خودمون توی رویا هامون توی شبهای خوشی و مستی اون سالها .ولی خیلی زود تموم شد خیلی زود.

دوشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۲

رفتم یم سفر که فکر می کردم با اوضاع مالی خراب من جور درمیاد که نیومد. اول اینکه مجبور شدیم بریم هتل بعد اینکه موبایل نازنینم به ملکوت اعلی پیوست این بابلسر هم اصلا به من نیونده یم بار هم دوربینم رو آب برد
باز هم دارم می رم سفر به همین دلیل یه چند روزی نمی تونم بنویسم


جمعه، آبان ۲۳، ۱۳۸۲

خوب امروز یکی بهم گفت این تنهای شب شمایی؟گفتم نه چطور مگه گفت خیلی چرندیات عاشقانه می نویسه من گفتم شما نیستی ولی پروین گفت نه مجید می نویسه. راست گفتی هما خانم ها

پنجشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۲

به قول دهاتی ها رفتم راید جوی.
........................
و بوسه هایم روی شیشه مات تصویر تو گم شد.
تازه اومدم، بیشتر می نویسم. کلی چرندیات توی این سفر نوشتم

چهارشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۲

اومدم ابروشو بردارم زدم چشمشو کور کردم!
و بر دیوار این کوچه دراز و بی سر و ته ما یادگار خود را نوشته ایم. یادگار های زودوده اندک است و یادگار های مانده بسیار.واین باران نرم پاییزی چینه های گلی را فرو می پاشد.
یادگار ها مانند زمانها زودوده می شوند؟
ای یگانه، نه خود را بر گزین و نه خود را در افکن.در قافله ابدی عشق کسی باش کوشا.
و با ذغال روح یادگار خود رابنویس
اینجا ظفرمندی عشق فائوست بر نابکاری مفیستوفلس
و اینجا من همراه زندگیم بار دیگر دست ها و دندانها را میفشرم. و اینک از سرای زیستن به جاده بودن می روم، از کومه سپری به کاخ جاوید.

سه‌شنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۲

به درخواست گلکوی عزیزمقداری از جریانات سالگرد صفر خان رو می نویسم.
آنهایی که سال گذشته در مراسم خاکسپاری خان حضور داشتند می دانند که در ابتدای آن مراسم عده ای از آذری های عزیز برای مال خود کردن مراسم و این قهرمان عدالت و آزادی شروع به کار شکنی کردند از جمله شعار هایی بر علیه گروه های چپ،وشعار هایی مبنی بر استقلال آذربایجان و غیره که خوشبختانه بدلیل عدم انسجام و عکسالعمل خوب گردانندگان مراسم به جایی نرسید.امسال همانها که گروهی هستند که برای استقللال آذربایجان و پیوستن به آذربایجان شمالی تلاش می کنند و رهبر فکریشان دکتر هیت میباشد(این دکتر همان است که در سالها پیش پزشک ساواک بود و وقتی علیرضا نابدل از نیروهای رزمنده خودش را برای حفظ اطلاعاتش از پشت بام پرت می کند برای شکنجه های مجدد آماده می کند)
قبل از مراسم در پارک لاله جمع شدند و هماهنگی های لازم را به عمل آوردند و بر خلاف چیزی که در گویا نوشته شده بود بدون هماهنگی با برگزار کنندگان مراسم و اقوام صفر خان دست به تشکیل هیت برگزار کننده جدیدی به نام کمیته آذربایجانی زدند.
در شروع مراسم آنها با نشان دادن توتمی به نام بزقورد که با دست می سازند و شعار های پانترکیستی فضار ا ملتهب کردند و بعد از اینکه خلاصه میکروفن را به زور از دستشان گرفتند شروع به فحاشی و هو کردن سخنران کردند و بعد میکروفن را نیز از دست سخنران به زور گرفتند.
بعد از آن نراسم توسط برگزار کنندگان تعطیل و لی ترکها به اجرای مراسمشان ادامه دادند(بقیه اش را هم حوصله ندارم توضیح بدم)
لازم به توضیح نیست که من نه با ناسیونالیسم کاری دارم نه با قوم گرایی و این حرفها
عکاس خونه (فتو بلاگ) من هم راه افتاد

جمعه، آبان ۱۶، ۱۳۸۲

مراسم سالگرد صفر خان تنها فرصتی بود برای در آغوش دوستان فرو رفتن و از گذشته گفتن.مراسم توسط شوونیستهای ترک به هم خورد

پنجشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۲

کاش اون مه غلیظ تر بود.کاش یه پیچ رو نمی دیدم.
هوای عالی طبیعت زیبا همه چی خوب بود جز من که حتی چنگل هم چهره عبوسم رو نتونست تحمل کنه

چهارشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۲

سال ها پيش ، وقتي در عين نوميدي بودم يكي به من گفت اين زمين با ياس و اميدواري ، با عشق و نفرت ساخته شده و هر ذره اش از اين هاست . فقط مرغ هاي دريايي هستند كه از توفان نمي هراسند حتي وقتي در ميان درياها جهت خود را گم كنند و جايي را براي نشستن نيابند ، آن قدر بال مي زنند كه يا توفان فرونشيند و زميني پيدا كنند براي فرود آمدن يا در همان اوج آسمان ها مي ميرند . آنهاي كه به ميان موج ها مي افنتد مرغ دريايي نيستند . مرغ دريايي در اوج مي ميرد ، آخرين توان خود را صرف اوج گرفتن مي كند تا سقوط را نبيند .
خيلي كوچيك بودم كه نفرت رو شناختم،اما وقتي زمان كوتاهي عشق به سراغم اومد دونستم كه با اون مي تونم هر روز را سالي كنم،دونستم كه زمان را انسان مي سازه
یه سفر یک روزه به آبشار آب پری شاید یه خورده منو بسازه پس امشی ستاره های کوهستان رو به یاد شما ها می شمارم.




مراسم نخستين سالگرد درگذشت زنده ياد
صفر قهرمانيان (صفرخان)
image


بدينوسيله از دوستان ، ياران ، هم‌رزمان ، هم‌بندان ، خويشان و همه آزاديخواهان كه برآنند تا نام بزرگ زنده ياد صفر قهرمانيان ، اين نماد توانمند مقاومت در راه بهروزی مردم ايران و تسليم نشدن به ظلم را گرامی بدارند ، دعوت به عمل می‌آوريم تا در مراسم گردهم‌آئی ، يادبود و سالگرد او برسر مزارش شركت فرمايند.
ضمنا" به آگاهی عزيزانی كه با وسيله شخصی به محل برگزاری مراسم تشريف نمي‌آورند می‌رساند كه اتوبوس‌ها از مقابل منزل ايشان راس ساعت ١٤ به مقصد امامزاده طاهر حركت خواهند كرد.

نشانی منزل: بلوار آيت‌الله كاشانی جنب شهرداری منطقه ٥ خيابان الهی كوچه دهم پلاك ١٣
مكان: گورستان (امام زاده طاهر – كرج)
زمان: جمعه ١٦ آبان ساعت ١٥ تا ١٧
خانواده قهرمانيان - كميته برگزاری مراسم سالگرد صفرخان
*************

بي ترديد تحولاتي كه پس از شهريور ١٣٢٠ در بخش هاي شمال غربي ايران يعني در آذربايجان و زنجان روي داد، صفحاتي تكان دهنده در تاريخ جنبش ترقي خواهانه و انقلابي مردم ايران است. در آن روزگار كه دهقانان در زير بار ستم فئودال ها به جان آمده بودند، بسياري از شرايط براي وقوع يك جنبش دهقاني در آن سامان مهيا بود: بوجود آمدن طبقه اي متوسط و آگاه از دهقانان كم زمين در آن سامان ، ايجاد امكانات ارتباطي بين روستاهاي آن ديار و پيدايش نسبي يك بازار سراسري و ضعف حكومت مركزي پس از سقوط رضاشاه ، از وجود سه پيش شرط قابل ملاحظه براي يك رويداد انقلابي ضدفئودالي خبر مي داد. خاتمه دادن به پرداخت بهره هاي سنگين مالكانه ، تعديل مناسبات ميان مالكان و رعايا و تقسيم زمين بين دهقاناني كه در آن زحمت مي كشند، آرزوي ديرينه ي دهقانان بود. حضور جمعي از روشن فكران هوادار عدالت اجتماعي در آذربايجان و زنجان در حكم جرقه بود در انبار باروت توده هاي دهقان پس آتش انقلاب مشتعل شد و دهقانان انقلابي تحت رهبري فرقه ي دموكرات آذربايجان آهنگ آن كردند كه مقدرات خويش را رقم زنند. مصادره زمين هاي بزرگ مالكان و لغو مالكيت هاي بزرگ ارضي ، اقدامي انقلابي و تاريخي بود كه دهقانان ستم ديده ي آذربايجاني و زنجاني به رهبري آزادي خواهان انقلابي و دموكرات ، به آن دست زده بودند. در كنار آن اقدام تاريخي و به پشتوانه ي همين عمل انقلابي احداث نهادهاي خدماتي و رفاهي مردم چون مدرسه ، درمانگاه ، حمام ، كتاب خانه ، سينما و نيز زيرساخت هاي اقتصادي چون راه سازي و حفر چاه همه از فعاليت هايي بود كه به دست دهقانان و مردم ستمديده و مصمم آذربايجان صورت گرفت. اما طبيعي بود كه خوانين بزرگ مالك و حكومت سرسپرده ي حامي آنها اين اوضاع را برنتابند و سوداي سركوبي بي رحمانه را در سر بپرورانند.
اين ويژگي هميشگي ستم گران حاكم است كه اقدامات انقلابي توده هاي ستمديده را سركوب كنند و همان گونه شد كه آنان خواستند. در نبود يك جنبش سراسري دموكراتيك در تمامي نقاط ايران ، با جان گرفتن تدريجي و جمع آوري قوا توسط حكومت مركزي و اقدامات هماهنگ و پيگيرانه ي خوانيني چون بيگدلي ها، اميرافشارها، ذوالفقاري ها، اسكندري ها و ديگران و نيز با وجود ضعف در رهبري جنبش نوپاي آذربايجان و عقب نشيني قريب بيست هزار نفر نيروهاي مسلح از آن سامان ، مقدمات شكست و سركوبي اين جنبش مهيا شد. در آذربايجان و تجسم آرزوهاي قلبي صدها هزار دهقان ايران را به بهانه ي واهي مبارزه با تجزيه طلبي به خاك و خون كشيد. ده ها هزار دلاور در خون خود غلطيدند. صدهاهزار دهقاني كه در آذربايجان و خمسه مي زيستند ديوار آرزوهاي خود را ويران ديدند. ميليون ها اميد كه در سينه هاي سوخته ي ملت ايران پر مي كشيد، به ياس مبدل شد.
اما حتي اگر مردم نااميد شوند "قهرمان" مردم حق نااميدشدن ندارد. "قهرمان" مردم آن گوهر بلاگرداني است كه در اوج تحمل درد و رنج و ستم سرشار از اميد و درون وجودش آكنده از "شادي و آزادي " است. همان گونه نيز بود. "قهرمان " مردم در آوارگي و گريز در شهرهاي عراق و سپس در سياه چال هاي اروميه ، تبريز، قصر و برازجان سرشار از اميد بود. بي ترديد مي توان گفت كه "صفر قهرمانيان " يكي از تابناك ترين چهره هاي اميدبخش و قهرمان راستين تاريخ مقاومت مردم ايران است.
ملت ستم ديده ي ايران و روشن فكران داغديده اي كه ضميرشان را با گوهر تابناك عشق به رهايي و آزادي روشن نگاه داشته اند، ديرگاهي است كه به صلابت كوه وار و مقاومت آهنين "قهرمانان" به خود مي بالند و آن را باز مي جويند. راستي را نياز اين ملت تشنه چه زمان به پايان خواهد رسيد؟

سال شمار

* ١٣٠٠ خورشيدي:
صفر قهرمانيان (صفرخان) در روستاي شيشوان در سه كيلومتري عجب شير، از شهرهاي آذربايجان به دنيا آمد. نام پدرش محمدحسين و نام مادرش گوهرتاج بود.از همان آغاز نوجواني در كنار پدرش به كار كشاورزي پرداخت.

* ١٣٢١ خورشيدي:
همراه با سه تن از دوستانش ، حيدر آفاقي ، احمد فخري نژاد و اصغر نوري (اين سه تن بعدا اعدام شدند) وارد مبارزه بر ضد فئودال ها و زمين داران بزرگ آذربايجان شد.

* ١٣٢٤ خورشيدي:
ازدواج با خانم ملوك باقرپور - شانزدهم آبان ، قيام مسلحانه ي روستائيان شيشوان بر ضد فئودال ها و زمين داران بزرگ. صفرخان در اين قيام شركت فعال داشت و در فرقه ي دموكرات آذربايجان به درجه ي ماژوري (سرواني) رسيده بود.

* ١٣٢٥ خورشيدي:
هياتي نظامي به ظاهر براي نظارت در امر انتخابات از تهران به آذربايجان رفت. اما ناگهان در روز ٢١ آذر ماه از سوي ارتش شاهنشاهي ، مبارزان و قيام كنندگان بر ضد فئودال ها از چند سو محاصره و به طور وحشيانه اي تار و مار و قتل عام شدند.

* ١٣٢٥خورشيدي:
صفرخان همراه با عده اي از قيام كنندگان متواري و از مرز گذشت و همراه با گروهي به عراق رفت و در آن جا دستگير و زنداني شد.

* ١٣٢٧ خورشيدي:
صفرخان از عراق فرار و به ايران آمد و در ١٨اسفندماه توسط ماموران دولتي شناسايي و دستگير شد و در اروميه به زندان افتاد.

* ١٣٢٨ خورشيدي:
اول فروردين ، شب عيد، صفرخان در زندان اروميه در سلول انفرادي.

* ١٣٢٩ خورشيدي:
تحويل دادن صفرخان به دادگاه نظامي تبريز و صدور قرار عدم صلاحيت از طرف دادستاني تبريز و فرستادن پرونده به مراغه و اعاده ي پرونده به تبريز.

* ١٣٢٩ خورشيدي:
آذرماه ، محاكمه در دادگاه نظامي لشكر تبريز و صدور حكم اعدام براي صفرخان به جرم قيام مسلحانه براي براندازي نظام شاهنشاهي. برادر او حسن علي قهرمانيان نيز به ده سال زندان محكوم شد. پدر صفرخان نيز مدت دو سال با او در زندان بود.

* ١٣٣٠ خورشيدي:
روي كار آمدن دولت ملي دكتر محمد مصدق و اعاده ي پرونده ي صفرخان از دادگاه نظامي به دادگستري در اثر شكايت او. ١٣٣١ خورشيدي: اعاده ي پرونده به ديوان عالي كشور از اروميه و ارسال پرونده به دادگستري تبريز.

* ١٣٣٢ خورشيدي:
كودتاي انگليسي - آمريكايي - ارتجاعي ٢٨ مرداد و اعاده ي پرونده ي صفرخان به دادگاه نظامي.

* ١٣٣٣ خورشيدي:
تبديل حكم اعدام به حبس ابد در دادگاه نظامي. صفرخان در اين تاريخ درست شش سال زير اعدام بود.

* ١٣٣٤ خورشيدي:
اعتصاب غذا در زندان دژبان تبريز به مدت يك ماه در اعتراض به وضعيت بد زندان. انتقال به اروميه.

* ١٣٣٧ خورشيدي:
پايان ده ساله ي اول زندان و انتقال از اروميه به تبريز و از تبريز به تهران قصر.

* ١٣٣٧ خورشيدي:
تبعيد به زندان مخوف برازجان

* ١٣٤١ خورشيدي:
درگذشت همسر صفرخان ، خانم ملوك باقرپور در يكي از بيمارستان هاي تهران در اثر سردرد شديد در حالي كه بيش از چهل و يك سال از سنش نمي گذشت. او براي ملاقات با صفرخان ، همراه دخترش مهين به تهران آمده بود تا به برازجان برود.

* ١٣٤٢ خورشيدي:
درگذشت مادر صفرخان ، درگذشت پدر صفرخان

* ١٣٤٦ خورشيدي:
اولين ملاقات صفرخان با دخترش مهين و نوه ي شش ماهه اش بهروز عباسي و دامادش محسن عباسي.

* ١٣٤٧ خورشيدي:
انتقال از زندان برازجان به زندان قصر تهران

* ١٣٥٢ خورشيدي:
سركوب زندانيان در تهران و چند شهر بزرگ ايران به وسيله ي گارد ضد شورش و سخت تر شدن شرايط زندان.

* ١٣٥٤ خورشيدي:
بردن صفرخان به كميته ي مشترك براي چندمين بار و فشار آوردن به او براي نوشتن تقاضاي عفو و ندامت نامه و خودداري و مقاومت صفرخان.

* ١٣٥٥ خورشيدي:
بردن صفرخان به كميته ي مشترك براي نوشتن نامه ي عفو. در آبان ماه اين سال در حدود ٦٠ نفراز زندانيان نادم در تلويزيون با گفتن "سپاس آريامهرا" آزاد شدند. اما صفرخان با تمام فشارهايي كه به او وارد شد، تن به اين ذلت نداد.

* ١٣٥٦ خورشيدي:
آمدن صليب سرخي ها براي بازديد از زندان هاي ايران و پنهان كردن صفرخان توسط ساواك. عاقبت در اثر فشار صليب سرخي ها براي بازديد از زندان هاي ايران و پنهان كردن صفرخان توسط ساواك. عاقبت در اثر فشار صليب سرخي ها، ساواك ناچار شد، صليب سرخي ها را به ديدن صفرخان ببرد.

* ١٣٥٧ خورشيدي:
اعتصاب غذا همراه با ديگر زندانيان در اعتراض به كشتار مردم در ١٧ شهريور ماه.

* ١٣٥٧ خورشيدي:
سوم آبان ماه ، مردم درهاي زندان ها را شكستند و صفر قهرمانيان همراه ديگر زندانيان سياسي ، پس از ٣٢ سال از زندان قصر آزاد شد. مردم او را در ميان حلقه هاي گل به خانه ي دخترش بردند.

سه‌شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۲

دیروز باخبر شدم که روشنک داریوش یکی از مترجمین خوبمون مرد.روشنک مترجمی بود که خط فکری و مرامی خاصی رو توی ترجمه رعایت می کرد وخلاصه خیلی گل بود(ترجنه چند تا از کتاب های گنتر گراس مال اونه)
در ضمن این خانم همسر خلیل رستم خانی بود که با شرکت در کنفرانس برلین یک گند حسابی زد .
روشنک داریوش بر اثر سرطان در آلمان درگذشته است.
اززايش ديو بچگان،دراين مه هاي آبان ماه،بر جدول زمين،بر آشفته ام.
آه كه خواهان رهايشم با شراع سپيد در اين شامگاه سياه،يا چون موش هاي نقب زن در خفقان اطاقها: به عشق فراخائي عنبر آميز،براي تكاندن استخوانهاي سبز از خستگي و ماهيچه هاي انبوه از درد

دوشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۲

در یک دالان بزرگ تعداد زیادی زنان زیادی با چادرهای سیاه در حال عبور بودند و من با دوربین تصویر می گرفتم
این تصویر ها در حال دور شدن بود و من زوم می کردم.فقط زنی ماند که او هم چادرش رو برداشت تو بودی(تا به حال با چادر ندیده بودمت)
به دنبال تو تا دالان بزرگی کشیده شدم زیبا همچون دریاسر که برات تعریف کردم .تو منرو به بهشت برده بودی.از خواب بلند شدم.توی خواب داشتم خواب تورو می دیدم.

یکشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۲

سخت است نوشتن و از تو ننوشتن.چه زود آدما فراموش می شن و یادشونو به دست باذ میسپرند.!

شنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۲

روز خوبی بود.دوچرخه سواری و بعد پرسه توی خیابونها بعدش هم که جلسه فیلم ونقد فیلم.
یه کار زیبا دیدم به نمام زنانه مه کار مهناز افضلی بودو تحقیقش هم مال رویا کریمی مجد در باره زنان خیابانی. فیلم فریدا رو هم دیدیم که در خضور اون همه خانم دیدنش برای من یه خورده سخت بود.