چهارشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۲

مراسم نخستين سالگرد درگذشت زنده ياد
صفر قهرمانيان (صفرخان)
image


بدينوسيله از دوستان ، ياران ، هم‌رزمان ، هم‌بندان ، خويشان و همه آزاديخواهان كه برآنند تا نام بزرگ زنده ياد صفر قهرمانيان ، اين نماد توانمند مقاومت در راه بهروزی مردم ايران و تسليم نشدن به ظلم را گرامی بدارند ، دعوت به عمل می‌آوريم تا در مراسم گردهم‌آئی ، يادبود و سالگرد او برسر مزارش شركت فرمايند.
ضمنا" به آگاهی عزيزانی كه با وسيله شخصی به محل برگزاری مراسم تشريف نمي‌آورند می‌رساند كه اتوبوس‌ها از مقابل منزل ايشان راس ساعت ١٤ به مقصد امامزاده طاهر حركت خواهند كرد.

نشانی منزل: بلوار آيت‌الله كاشانی جنب شهرداری منطقه ٥ خيابان الهی كوچه دهم پلاك ١٣
مكان: گورستان (امام زاده طاهر – كرج)
زمان: جمعه ١٦ آبان ساعت ١٥ تا ١٧
خانواده قهرمانيان - كميته برگزاری مراسم سالگرد صفرخان
*************

بي ترديد تحولاتي كه پس از شهريور ١٣٢٠ در بخش هاي شمال غربي ايران يعني در آذربايجان و زنجان روي داد، صفحاتي تكان دهنده در تاريخ جنبش ترقي خواهانه و انقلابي مردم ايران است. در آن روزگار كه دهقانان در زير بار ستم فئودال ها به جان آمده بودند، بسياري از شرايط براي وقوع يك جنبش دهقاني در آن سامان مهيا بود: بوجود آمدن طبقه اي متوسط و آگاه از دهقانان كم زمين در آن سامان ، ايجاد امكانات ارتباطي بين روستاهاي آن ديار و پيدايش نسبي يك بازار سراسري و ضعف حكومت مركزي پس از سقوط رضاشاه ، از وجود سه پيش شرط قابل ملاحظه براي يك رويداد انقلابي ضدفئودالي خبر مي داد. خاتمه دادن به پرداخت بهره هاي سنگين مالكانه ، تعديل مناسبات ميان مالكان و رعايا و تقسيم زمين بين دهقاناني كه در آن زحمت مي كشند، آرزوي ديرينه ي دهقانان بود. حضور جمعي از روشن فكران هوادار عدالت اجتماعي در آذربايجان و زنجان در حكم جرقه بود در انبار باروت توده هاي دهقان پس آتش انقلاب مشتعل شد و دهقانان انقلابي تحت رهبري فرقه ي دموكرات آذربايجان آهنگ آن كردند كه مقدرات خويش را رقم زنند. مصادره زمين هاي بزرگ مالكان و لغو مالكيت هاي بزرگ ارضي ، اقدامي انقلابي و تاريخي بود كه دهقانان ستم ديده ي آذربايجاني و زنجاني به رهبري آزادي خواهان انقلابي و دموكرات ، به آن دست زده بودند. در كنار آن اقدام تاريخي و به پشتوانه ي همين عمل انقلابي احداث نهادهاي خدماتي و رفاهي مردم چون مدرسه ، درمانگاه ، حمام ، كتاب خانه ، سينما و نيز زيرساخت هاي اقتصادي چون راه سازي و حفر چاه همه از فعاليت هايي بود كه به دست دهقانان و مردم ستمديده و مصمم آذربايجان صورت گرفت. اما طبيعي بود كه خوانين بزرگ مالك و حكومت سرسپرده ي حامي آنها اين اوضاع را برنتابند و سوداي سركوبي بي رحمانه را در سر بپرورانند.
اين ويژگي هميشگي ستم گران حاكم است كه اقدامات انقلابي توده هاي ستمديده را سركوب كنند و همان گونه شد كه آنان خواستند. در نبود يك جنبش سراسري دموكراتيك در تمامي نقاط ايران ، با جان گرفتن تدريجي و جمع آوري قوا توسط حكومت مركزي و اقدامات هماهنگ و پيگيرانه ي خوانيني چون بيگدلي ها، اميرافشارها، ذوالفقاري ها، اسكندري ها و ديگران و نيز با وجود ضعف در رهبري جنبش نوپاي آذربايجان و عقب نشيني قريب بيست هزار نفر نيروهاي مسلح از آن سامان ، مقدمات شكست و سركوبي اين جنبش مهيا شد. در آذربايجان و تجسم آرزوهاي قلبي صدها هزار دهقان ايران را به بهانه ي واهي مبارزه با تجزيه طلبي به خاك و خون كشيد. ده ها هزار دلاور در خون خود غلطيدند. صدهاهزار دهقاني كه در آذربايجان و خمسه مي زيستند ديوار آرزوهاي خود را ويران ديدند. ميليون ها اميد كه در سينه هاي سوخته ي ملت ايران پر مي كشيد، به ياس مبدل شد.
اما حتي اگر مردم نااميد شوند "قهرمان" مردم حق نااميدشدن ندارد. "قهرمان" مردم آن گوهر بلاگرداني است كه در اوج تحمل درد و رنج و ستم سرشار از اميد و درون وجودش آكنده از "شادي و آزادي " است. همان گونه نيز بود. "قهرمان " مردم در آوارگي و گريز در شهرهاي عراق و سپس در سياه چال هاي اروميه ، تبريز، قصر و برازجان سرشار از اميد بود. بي ترديد مي توان گفت كه "صفر قهرمانيان " يكي از تابناك ترين چهره هاي اميدبخش و قهرمان راستين تاريخ مقاومت مردم ايران است.
ملت ستم ديده ي ايران و روشن فكران داغديده اي كه ضميرشان را با گوهر تابناك عشق به رهايي و آزادي روشن نگاه داشته اند، ديرگاهي است كه به صلابت كوه وار و مقاومت آهنين "قهرمانان" به خود مي بالند و آن را باز مي جويند. راستي را نياز اين ملت تشنه چه زمان به پايان خواهد رسيد؟

سال شمار

* ١٣٠٠ خورشيدي:
صفر قهرمانيان (صفرخان) در روستاي شيشوان در سه كيلومتري عجب شير، از شهرهاي آذربايجان به دنيا آمد. نام پدرش محمدحسين و نام مادرش گوهرتاج بود.از همان آغاز نوجواني در كنار پدرش به كار كشاورزي پرداخت.

* ١٣٢١ خورشيدي:
همراه با سه تن از دوستانش ، حيدر آفاقي ، احمد فخري نژاد و اصغر نوري (اين سه تن بعدا اعدام شدند) وارد مبارزه بر ضد فئودال ها و زمين داران بزرگ آذربايجان شد.

* ١٣٢٤ خورشيدي:
ازدواج با خانم ملوك باقرپور - شانزدهم آبان ، قيام مسلحانه ي روستائيان شيشوان بر ضد فئودال ها و زمين داران بزرگ. صفرخان در اين قيام شركت فعال داشت و در فرقه ي دموكرات آذربايجان به درجه ي ماژوري (سرواني) رسيده بود.

* ١٣٢٥ خورشيدي:
هياتي نظامي به ظاهر براي نظارت در امر انتخابات از تهران به آذربايجان رفت. اما ناگهان در روز ٢١ آذر ماه از سوي ارتش شاهنشاهي ، مبارزان و قيام كنندگان بر ضد فئودال ها از چند سو محاصره و به طور وحشيانه اي تار و مار و قتل عام شدند.

* ١٣٢٥خورشيدي:
صفرخان همراه با عده اي از قيام كنندگان متواري و از مرز گذشت و همراه با گروهي به عراق رفت و در آن جا دستگير و زنداني شد.

* ١٣٢٧ خورشيدي:
صفرخان از عراق فرار و به ايران آمد و در ١٨اسفندماه توسط ماموران دولتي شناسايي و دستگير شد و در اروميه به زندان افتاد.

* ١٣٢٨ خورشيدي:
اول فروردين ، شب عيد، صفرخان در زندان اروميه در سلول انفرادي.

* ١٣٢٩ خورشيدي:
تحويل دادن صفرخان به دادگاه نظامي تبريز و صدور قرار عدم صلاحيت از طرف دادستاني تبريز و فرستادن پرونده به مراغه و اعاده ي پرونده به تبريز.

* ١٣٢٩ خورشيدي:
آذرماه ، محاكمه در دادگاه نظامي لشكر تبريز و صدور حكم اعدام براي صفرخان به جرم قيام مسلحانه براي براندازي نظام شاهنشاهي. برادر او حسن علي قهرمانيان نيز به ده سال زندان محكوم شد. پدر صفرخان نيز مدت دو سال با او در زندان بود.

* ١٣٣٠ خورشيدي:
روي كار آمدن دولت ملي دكتر محمد مصدق و اعاده ي پرونده ي صفرخان از دادگاه نظامي به دادگستري در اثر شكايت او. ١٣٣١ خورشيدي: اعاده ي پرونده به ديوان عالي كشور از اروميه و ارسال پرونده به دادگستري تبريز.

* ١٣٣٢ خورشيدي:
كودتاي انگليسي - آمريكايي - ارتجاعي ٢٨ مرداد و اعاده ي پرونده ي صفرخان به دادگاه نظامي.

* ١٣٣٣ خورشيدي:
تبديل حكم اعدام به حبس ابد در دادگاه نظامي. صفرخان در اين تاريخ درست شش سال زير اعدام بود.

* ١٣٣٤ خورشيدي:
اعتصاب غذا در زندان دژبان تبريز به مدت يك ماه در اعتراض به وضعيت بد زندان. انتقال به اروميه.

* ١٣٣٧ خورشيدي:
پايان ده ساله ي اول زندان و انتقال از اروميه به تبريز و از تبريز به تهران قصر.

* ١٣٣٧ خورشيدي:
تبعيد به زندان مخوف برازجان

* ١٣٤١ خورشيدي:
درگذشت همسر صفرخان ، خانم ملوك باقرپور در يكي از بيمارستان هاي تهران در اثر سردرد شديد در حالي كه بيش از چهل و يك سال از سنش نمي گذشت. او براي ملاقات با صفرخان ، همراه دخترش مهين به تهران آمده بود تا به برازجان برود.

* ١٣٤٢ خورشيدي:
درگذشت مادر صفرخان ، درگذشت پدر صفرخان

* ١٣٤٦ خورشيدي:
اولين ملاقات صفرخان با دخترش مهين و نوه ي شش ماهه اش بهروز عباسي و دامادش محسن عباسي.

* ١٣٤٧ خورشيدي:
انتقال از زندان برازجان به زندان قصر تهران

* ١٣٥٢ خورشيدي:
سركوب زندانيان در تهران و چند شهر بزرگ ايران به وسيله ي گارد ضد شورش و سخت تر شدن شرايط زندان.

* ١٣٥٤ خورشيدي:
بردن صفرخان به كميته ي مشترك براي چندمين بار و فشار آوردن به او براي نوشتن تقاضاي عفو و ندامت نامه و خودداري و مقاومت صفرخان.

* ١٣٥٥ خورشيدي:
بردن صفرخان به كميته ي مشترك براي نوشتن نامه ي عفو. در آبان ماه اين سال در حدود ٦٠ نفراز زندانيان نادم در تلويزيون با گفتن "سپاس آريامهرا" آزاد شدند. اما صفرخان با تمام فشارهايي كه به او وارد شد، تن به اين ذلت نداد.

* ١٣٥٦ خورشيدي:
آمدن صليب سرخي ها براي بازديد از زندان هاي ايران و پنهان كردن صفرخان توسط ساواك. عاقبت در اثر فشار صليب سرخي ها براي بازديد از زندان هاي ايران و پنهان كردن صفرخان توسط ساواك. عاقبت در اثر فشار صليب سرخي ها، ساواك ناچار شد، صليب سرخي ها را به ديدن صفرخان ببرد.

* ١٣٥٧ خورشيدي:
اعتصاب غذا همراه با ديگر زندانيان در اعتراض به كشتار مردم در ١٧ شهريور ماه.

* ١٣٥٧ خورشيدي:
سوم آبان ماه ، مردم درهاي زندان ها را شكستند و صفر قهرمانيان همراه ديگر زندانيان سياسي ، پس از ٣٢ سال از زندان قصر آزاد شد. مردم او را در ميان حلقه هاي گل به خانه ي دخترش بردند.

هیچ نظری موجود نیست: