برقص

بخوان این شعر را،

مثل کسی که دست می‌کشد بر شانه‌ی غریبه‌ای

و به‌جای حرف،

با خنده می‌گوید:

زنده‌ای هنوز؟ پس چرا نمی‌رقصی؟


برقص!

که خیابان،

جای عبورِ خسته نیست

جای رقصِ بی‌هواست،

جای زن‌هایی‌ست با دامن‌های بلندِ رها

و مردانی

که خجالت را در خانه جا گذاشته‌اند.

برقص!

که شب از آنِ توست

و فردا

شاید از آنِ هیچ‌کدامِ ما نباشد.

با دست‌های تُهی،

با قلبی که زخمی‌ست

اما هنوز می‌تپد.

با صدایی که می‌لرزد

اما هنوز آواز می‌خواند…

برقص!

پیش از آن‌که فراموشت کنند

پیش از آن‌که زندگی

مثل لیوانی روی طاقچه

بی‌صدا

بی‌صدا

بی‌صدا

بیفتد و تمام شود

نظرات

‏Matte ghahreman گفت…
سلام خان دادش
خوبی ؟
اوضاع‌چطوره ؟

پست‌های پرطرفدار