دوشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۴

؟

نمی دونم چرا نوشتن توی اینجا حال و هوای قدیم رو نداره؟شاید بدلیل از دست دان مخاطبان قدیمی اینجاست یا ...نمی دونم
بارها خواستم شروع کنم نمیشه نشد دلم میخواهد نوشتن تعاملی م رو دوباره احیا کنم.
مینوسم هنوز و بخشی از زندگی و شغل من است اما من عاشق اینجا هستم  چرا عشق رو فراموش میکنیم؟

شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۴

پایان کار

وقتیکهاحساس میکنی از زندگیت چیزکی بیشتر باقی نمانده همه چیز برایت لذت بخش میشود.
تمام سالهای عمر  در پی یافتن یک سوال هستیم؟
ایا اندوختهای که داریم برای تا پایان عمر کافیست؟
اما تنها وقتی به جواب میرسیم که تا پایان عمر چیزی باقی نمانده است.
انگاه دیگر نیاز به اندوخته نیست باید با داشته هایم مان بمیریم. 

پنجشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۹۴

ایا کسی هست؟

طی این سالها که این خونه خالی بود و غبار همه جایش را پر کرده بوددوست داشتم دوباره به اینجا سر و سامانی بدهم.
این تغییرات شروع شده ولی نمیدانم کسی اینجا را میبیند یانه.

شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۹۴

یک روز کسل کننده

دیر خوابیدم زود برخواستم،ماشین دستم رو توی پوست گردو انداخته و توی این شهر کوچک تعمیر خودرو یک پروسه سخت و ملال اوره
دخترکم با خوشرویی ضبح رو اغاز کرد و در حال گوش کردن به موسقیست.