چهارشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۹۱

دونده در باد


می روی
بر روی یک شانه ات ماه و دیگری خورشید
چشمانت ستاره باران
موهایت آسمان شب
ندو آسمان را پریشان نکن
باد در ستاره هایت می دود
اشک بارانش نکن
خورشید و ماه را در ترازوی شانه ات نگه دار و
تبسم بر لبانت را

پنجشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۹۱

من دیگر انقلابی نیستم

شبها سکوتم را با صدای هرزه رادیوی بیگانگان صبح میکنم
بستر تنهاییم  را بر روی چوب خیزران میگسترم
و نگاهم  به تاریکی خیره کننده سقفی کوتاه خیره می ماند
و
مردنم را در دل جشن می گیرم
من دیگر انقلابی نیستم