دوشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۲

در یک دالان بزرگ تعداد زیادی زنان زیادی با چادرهای سیاه در حال عبور بودند و من با دوربین تصویر می گرفتم
این تصویر ها در حال دور شدن بود و من زوم می کردم.فقط زنی ماند که او هم چادرش رو برداشت تو بودی(تا به حال با چادر ندیده بودمت)
به دنبال تو تا دالان بزرگی کشیده شدم زیبا همچون دریاسر که برات تعریف کردم .تو منرو به بهشت برده بودی.از خواب بلند شدم.توی خواب داشتم خواب تورو می دیدم.

هیچ نظری موجود نیست: