جمعه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۲

آيا سرنوشت زن را ساختار بدني او تعيين مي كند ؟
بسياري از زناني كه در جنبش آزادي زن فعاليت مي كنند و با اثر انگلس به نام " منشاء خانواده ، مالكيت و دولت " آشنايي دارند ، به اين مساله معتقدند كه ريشه هاي تعدي ، ظلم و ستمي كه بر زن روا مي شوددر جامعه طبقاتي نهفته است . آنان به درستي واژه برتري جنسي را براي توضيح نظام اجتماع سرمايه داري – آخرين مرحله از جامعه طبقاتي – ابداع كرده اند ، زيرا چنين نظامي براي زنان در تمام شئون زندگي تبعيض قائل شده است .
ولي چيزي كه زنان از آن اطمينان ندارند اين است كه آيا ساختمان بدن زن است كه نقش اصلي را در پايين نگاهداشتن او به عنوان " جنس دوم " بازي كرده است ؟ اين عدم اطمينان در جامعه اي كه زير سلطه مردان مي باشد كاملا" قابل فهم و درك است ، زيرا نه تنها تاريخ بوسيله كساني نوشته شده كه وضع فعلي و نظام كنوني را تصديق مي كند ، بلكه تمام علوم در حيطه قدرت آنهاست . از اين ميان دو علم زيست شناسي و مردم شناسي براي شناخت زنان و تاريخشان در درجه اول اهميت قرار دارند . و اين هر دو چنان عميقا" از مرد طرفداري مي كنند كه به جاي آشكار نمودن حقيقت ، سعي در پنهان كردن آن دارند . شايد زيان آورترين تبليغات كاذب علمي ، كه در مورد پست شمردن جنس مونث صورت مي گيرد ، به نام علم زيست شناسي قالب مي شود . به گفته اين افسانه سازان ، زنان به دليل ساختمان بدني و وظايف مادري ، از نظر فيزيكي عقب افتاده تر از مردان هستند . اين مساله را چنين مطرح مي كنند كه عجز زن ميراث دوران گذشته و زندگي حيواني است كه او را بي دفاع و وابسته به جنس برتر مرد كرده است . به زبان ديگر طبيعت را مسئوول محكوميت هميشگي زن و حقير شمردن او مي دانند .
واضح است كه مونث و مذكر از نظر فيزيكي با يكديگر فرق دارند ، بدين معني كه مونث داراي عضو زنانه جهت زاد و ولد و مادرشدن شده است ولي اين حقيقت ندارد كه طبيعت مسوول ظلمي است كه به زن وارد مي شود . اين ستم صرفا" نتيجه نهادهاي اجتماعي و قوانين است كه به دست مردان در اجتماع طبقاتي پدر سالاري ايجاد شده و به هيچ وجه در اجتماعات اوليه بي طبقه و يا در دنياي حيوانات وجود نداشته است .
اين تحريف تاريخ اجتماعي و طبيعي براي تبرئه كردن جوامعي است كه بر پايه تبعيضات جنسي استوارند و ستم وارده بر زن بر اين پايه توجيه شده است .استفاده اي كه از اين نظريه مي شود واضح است : چرا زن براي برطرف نمودن اين بي عدالتي ها بجنگد و در جستجوي برابري باشد در حالي كه تمام مشكلات از ساخت بدني او سرچشمه مي گيرد ؟ چرا بيهوده در پي تغيير وضع اجتماعي خود باشد وقتي كه هرگز نمي تواند ساختمان جنسي خود را عوض كند ؟ اين طرز فكر را براي سالهاي متمادي به وسيله ممكن ، از گهوار تا گور در گوشها فرو كرده اند كه زن را از سرنوشت خود گريزي نيست و چه بهتر كه به آن تن در داده ، تسليم شود . در حقيقت سرنوشت زن همانقدر به ساختمان بدني اش بستگي دارد كه سرنوشت مرد ، زيرا اگر بگوييم كه زن صرفا" وسيله اي جز براي زاد و ولد نيبست ، پس مرد نيز چنين است اين برداشت ، انسان را تا درجه حيوانيت پايين مي آورد . انسانها برتر از تمام موجودات ديگر عالم هستند ، زيرا مدتهاست كه خود رااز قيود زندگي حيواني و شرايط تحميلي طبيعت رها كرده اند .
اولين تقسيم كار بين زن و مرد ، برخلاف امروز ، تقيم كار بين شوهري كه بيرون از خانه كار مي كند و زني كه در داخل خانه ، به كارهاي روزمره خانگي مشغول است نبوده ، بلكه هر يك از دو جنس در اجتماعات اوليه ، كار اجتماعي انجام مي داده اند . اين تقسيم كار عملي بود . زيرا سيستم توليد اشتراكي ، با مواظبت و تربيت و بزرگ كردن بچه ها به صورت دستجمعي همراه بود . دختران بوسيله زنان بالغ براي وظايفي كه بايد در آينده به عهده بگيرند ، آماده مي شدند و پسران نيز بعد از سن معيني به مردان بالغ سپرده مي شدند تا تعليمات لازم از آنان دريافت دارند . تربيت و بزرگ كردن بچه ها يك كار اجتماعي به حساب مي آمد و مردان و زنان هردو به طور مساوي در آن شركت داشتند . تنها با افول جوامع مادر سالاري و از ميان رفتن تساوي حقوق بين زن و مرد بود كه زنان از كارهاي اجتماعي كنار گذارده شده و به بردگي در خانه گمارده شدند . تا بالاخره مردان در اين نحوه تقسيم كار ، قدرت را به دست گرفتند . تاريخ نويسان مشخص كرده اند كه با كشف جديد اقتصادي بر پايه كشاورزي و دامپروري ، تقسيم كار جديد بوجود آمد و جاي تقسيم كار قديم بين دو جنس را گرفت . به طور مثال گله داري از مزرعه داري جدا شد ، استخراج فلزات ، خانه سازي ، كشتي سازي، بافندگي و سفال سازي و بسياري از حرف ديگر جنبه تخصصي پيدا كردند . همراه اين تقسيم كار در پيشه هاي مختلف ، تخصصهاي جديدي در فضاهاي فرهنگي رشد كرد و از كشيش گرفته تا شاعر و از دانشمند گرفته تا هنرمند بوجود آمدند . در اين تحول نقش زن و مرد عميقا" تغيير شكل يافت و با گسترش اين نحوه تقسيم كار ، اداره كارها بيش از پيش و بالاخره انحصارا" در دست مردان قرار گرفت . زنان در زير فشار ، از فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي دست كشيده و به گوشه خانه رانده شدند و با بالا رفتن قدرت دولت و مذهب به زنان آموخته شد كه زندگيشان به چهار ديواري خانه ختم مي شود و بهترين زنان انهايي هستند كه بدون شكوه و شكايت به شوهر و خانواده خود خدمت مي كنند . در اين تنزل مقام زن و ارتقاء درجه مرد ، زنان به عنوان تاوان ، جاي خود را در كارهاي اجتماعي از دست دادند.
مسلما" زنان طبقات رنجبر ، هميشه كار كرده اند . در دوره طولاني كشاورزي آنها در مزارع به كار كشت و در كلبه ها به كارهاي دستي مشغول بودند و از بچه ها مواظبت كرده و كارهاي خانه را نيز انجام مي دادند . ولي كار آنها براي شوهر و خانوادهبود و به هيچ وجه فعاليتشان شباهتي به كار اجتماعي در جوامع اشتراكي گذشتهنداشت . به طور كلي شركت در توليدات اجتماعي موجب رشد بدني و مغزي گشته و گوشه گيري و اشتغال به مسئوليت هاي خانگي ، زنان را ضعيف و كوته فكر بار مي آورد . به عبارت ديگر ، تقسيم كار بين دو جنس هميشه چنين نبوده است ، تقسيم كار تحت سلطه مرد كه با اجتماع طبقاتي ، مالكيت خصوصي و خانواده پدر سالاري همراه بود ، نمايانگر تعرض مرد به حقوق زن است . بخصوص امروزه كه كار در مزرعه خانوادگي نيز از بين رفته و نقش خانواده به يك هسته كوچك مصرفي در عصر شهر نشيني بدل شده است . اين استدلال مبني بر اين كه وضع جسماي زن موجب تنزل مقام وي در اجتماع امروزي است ، وسيله ادامه تسلط مرد بر زن است . اگر بي پايگي اين ادعاها ثابت شود ، موقعيت برتر آنان كه برپايه اين استدلالها بنا شده فرو خواهد ريخت . جنس ماده در طبيعت هيچ ناتواني جسماني در مقايسه با جنس نر ندارد ، و زن هرگز به خاطر توالد و تناسل در اجتماعات ماقبل طبقاتب تنزل مقام نداشته است . برعكس ، آنها از بالاترين احترامات به خاطر نقش دوگانه شان در كار توليدي و بقاء نسل برخوردار بودند . بنابراين موقعيت اجتماعي زن در جامعه ، همراه با شرايط تاريخي شكل گرفته و تغيير شكل يافته است . دگرگوني عظيمي كه باعث زوال و از بين رفتن اجتماع مادر سالاري شد ، به تنزل مقام زن منتهي گرديد . همراه با ظهور اجتماع طبقاتي مرد سالاري بود كه وضع جسماني زن به عنوان بهانه ايدئولوژيكي ، براي توجيه وادامه محروميت زن از زندگي اجتماعي و فرهنگي و نگاهداشتن او در مقام بردگي به كار رفت .
فقط با تشخيص اين مساله است كه زنان مي توانند دلايل اصلي انقياد و تعدي و ظلمي كه امروزه بر آنان روا مي شود را در رابطه با اساس نظام سرمايه داري دريابند . تا زماني كه زنان را با اين نظريه ، كه طبيعت – نه اجتماع – عامل عقب ماندگي زن يم باشد ، اغفال مي كنند ، ما زنان در ميدان مبارزه براي آزادي شكست خواهيم خورد . در يكي از تظاهرات ساليانه گذشته زنان در آمريكا ، اين شعار به چشم مي خورد " ساختمان بدني زن ، سرنوشت او را تعيين نمي كند . "
اين بايد شعار جنبش آزادي زنان باشد .
(اين مطلب در سال 76 نوشته شده و بدون باز نگري اينجا نوشته شده بديهي ست كه با توجه به تغييرات اجتماعي بعضي از قسمت ها نياز به باز نگري داشته باشد.پس نظر بديد منم گوش مي كنم)
ساعت 10.30 حركت به سمت كوه كركس.
4 صبح دامنه كركس رسيديم و توي ميني بوس نيز تا ساعت 7 صبح استراحت كرديم.
كركس را با كلي طوفان و برف و سرما صعود كرديم بقيه اش همش تفريح بود و گل گششت جاي مرجان و فريد هم خالي بود.(اينو نوشتم كه نگيد چرا يهو اين پسره غيبش زد!)

هیچ نظری موجود نیست: