دختر واژه ها

 دخترِ واژه‌ها


او

با چمدانی از کلمات

در ایستگاه‌های بی‌نام

کتاب می‌نویسد

برای مسافرانِ بی‌سرزمین.


شعرهایش

قطارهایی‌اند

که از دلِ شب می‌گذرند

بی‌آن‌که بلیتِ بازگشتی داشته باشند.


من

در خانه‌ای بی‌پنجره

هر شب

دست‌هایم را

به شکلِ آغوشی باز

روی بالش می‌گذارم

و خواب می‌بینم

بوسه‌ای

که سال‌هاست

در راه مانده است.


او نمی‌داند

اما

هر بار که کتابی می‌نویسد

دلی

در گوشه‌ای از جهان

تپیدن را

از نو آغاز می‌کند


نظرات

پست‌های پرطرفدار