یکشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۱

بانوي مشعل به دست
كنار خليج ايستاد , در سپيده دمي غمگين
و نظاره كرد سرزمين آشفته را
به آن سوي خليج نگريست
به جنوب , جائي كه خيابانها به سرخي ميزد
به فرزندانش كه رنج مي بردند و جان بر كف دست مي نهادند
روي برگرداند , بانو
آنگاه به مشرق نگريست
آنجا كه سربازان رژه ميرفتند
تلخي و نفرت را
در چشمان آنها كه مصمم بودند و
نمي توانستند منتظر بمانند , ديد
سيماي سياهان را ديد , بانو
اندوهشان را حس كرد , ناله و زاري شان را شنيد
و درد را ديد , در يك ميليون چشم.
روي بر گرداند

آنگاه عهدي را كه بيش از صد سال پيش بسته بود و
از ياد برده بود , به ياد آورد
ناله ها و زاري ها و فريادهاي آزادي
طنين مي اندازند , طنين مي اندازند , در گوشهايش .
بانوي مشعل به دست
به رؤيائي انديشيد كه از دست رفته بود
به آسمان چشم دوخت و آن گاه , شرمسار , سرش را
خم كرد و اشك از ديدگانش جاري شد .

( شل سيلور استاين
ترجمه : عليرضا برادران )

مرجان

*********************************
پارو بزن , پارو بزن قايقت را
به آرامي , در مسير رودخانه
شاد و بي خيال
كه زندگي رويائي بيش نيست !

پارو بزن , پارو بزن قايقت را
از ميان فاضلابهاي سمي
شاد و بي خيال
با لبخند .

پارو بزن , پارو بزن قايقت را
به آرامي , در مسير رودخانه
و به مواد شيميائي
كه آب را به رنگ سبز در مي آورند , نگاه كن .

پارو بزن , پارو بزن قايقت را
به آرامي , در مسير لجن زار
و به ماهي هاي كوچك
كه مي ميرند و روي آب شناور مي شوند , نگاه كن

پارو مي زنيم , پارو , پارو , پارو
شاد و بي خيال, از ميان روغنهاي ريخته
لاستيك هاي كهنه , ظروف كيك
قوطي هاي آبجو , مفتولهاي زنگ زده

ما فقط پارو ميزنيم , پارو مي زنيم قايقمان را
به آرامي , از ميان پليدي ها
و هيچ كس , هيچ كس , هيچ كس , هيچ كس
حتي ذره اي به آين موضوع اهميت نمي دهد .

پارو بزن , پارو بزن قايقت را
به آرامي , در مسير رودخانه
شاد و بي خيال
كه زندگي رؤيائي بيش نيست !

( شل سيلور استاين )


آقا , جريان اينكه هي امروز از كتابهاي آقاي شل سيلور استاين براتون مينويسم اينه كه , اين هفته قزوين كه بوديم خودم رو خجالت دادم و روز پنجشنبه به مناسبت روز والنتين چهار جلد كتاب به خودم هديه كردم !!! البته دو جلدش رو مامانم به همين مناسبت زور زوركي برام خريد ...
دلم ميخواد ازتون دعوت كنم به عنوان يك تفريح سالم شروع كنيد به خوندن كتابهاي ايشون . اسمهاشون هست لالائي ها , افسانه ها و دروغها – هملت از زبان مردم كوچه و بازار – از خيلي خوب به خيلي بد ( البته كتابهاي بسياري از اين نويسنده تا به حال چاپ شده است )
اين چند عنوان كتاب توسط كتاب خورشيد و در قطع جيبي چاپ شدند , با كيفيت خوب و طراحي بسيار فريبنده , و البته قيمتشون هم خيلي گرون نيست , 400 الي 500 تومان براي هر جلد .
ممكنه در اولين نظر فكر كنيد اين كتابها براي كودكان نوشته شدند ولي بعد از خوندن مي فهميد كه در اصل آدم بزرگها طرف صحبت هستند .
حلاصه اينكه از من گفتن , تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد ....

مرجان

هیچ نظری موجود نیست: