یکشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۱

فعلا كه قرار شده ندا برام تايپ كنه پس اينجا بازه تا ....معلوم نيست كي( فعلا من رو تحمل كنيد)
بخشي ازتاريخ جنبش طبقاتي در ايران
در دهه هاي آخر قرن اول هجري در قلمرو اسلام سه واكنش فكري و سياسي روي داد،يكي قيام خوارج ازارقه دو ديگر علم شدن نخستين تجليات تصوف در اسلام،سوم نهضت فكري معتزله كه هر سه به هم مربوط و زاييده كنش تكامل يافته يي واحد بودند. عقيده جبري در همان سالهاي اول هجرت و هم در دوران پس از آن براي كشاندن مردم به جهاد به مثابه يك سلاح سياسي در جنگهااعمال و مفيد واقع مي گشت وغازي ها(جنگجويان مسلمان) با اعتقاد به اينكه زمان مرگ را خدا مشخص مي كند و انسان در آن بي اختيار است به جنگ مي رفتد،در مقابل واكنش نهضت معتزله كه قرآن و ونصوص اسلامي را قابل تاويل مي دانست و آنچه را كه حكم بودمورد شبهه قرار مي داد و انسان را داراي اختيار مي شناخت،اين نهضت از كنش عقايد غير قابل تغيير مسلمانان به جبر و قضا و سر نوشت و دنيا و نيز از كنش تبديل انسانها به بندگاني فاقد اختيار و محكوم حكم ازل و صانع اول،ناشي مي گشت.

علت انتخاب اين نام:واصل بن عطادر سر كلاس درس مخالفت با استادش حسن بصري نمود و حسن بصري پس از شنيدن سخنان واصل گفت:اعتذال واصل عنا ،واصل از ما كناره گرفت و عقيده واصل اعتذال نام گرفت.
پيروان مكتب معتزله بعدها باطني نام گرفتند زيرا كه مي گفتند ما به باطن ديد عقيده داريم
ما ز قرآن مغز رابرداشتيم پوست را بهر خزان بگذاشتيم
بزرگان اهل فلسفه معتزله مطابق دين زرتشت عقيده داشتند كه ماده و جودي مستقل نيست،بلكه ظرف و گيرنده وجود است و برا ساس همين مي گفتند:انسان در اراده اش آزاد و مختار نفس خويش است.
معتزله طرفدار ايمان عقلاني بودند و با افكار يونانيان و عقايد فلسفي مسيحيان و زرتشتيان و مانويان آشنايي داشتند.آنان با سرشت نرم ايراني خود، از يك سو روش تندو ضد اشرافي خوارج و از ديگر سو سياست عصبي مرحبه را نسبت به هم تعديل داد و در مدت دوران حكمراني چند خليفه عقايد بسياري از ايشان را به هم نزديك كردند.(هيچ كدام از اين عقايد يا عقايدي كه ممكن است در اين زمينه بعدها نوشته شود الزاما عقايد نگارنده آن نيست)

هیچ نظری موجود نیست: