یکشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۲

در زیر سایه خیال
همچون ستاره ای سرگردان
پرنده ای خیس از باران
...
روز نسبتا پر ماجرایی بود.اولش که رفتم اداره نظارت بر اماکن عمومی نیروی انتظامی برای تمدید مجوزم.احمقها رفته اند یه جای دیگه برای بازدید و خلاصه مجوز منو به چالش انداخته بودند.بعد هم سر صحنه یکی از بازیگرامون با موتور خورد زمین و هم دست و هم پایش شکست.ولی همه اینا با یه چیز به بهترین روز این هفته بدل شد.

هیچ نظری موجود نیست: