جمعه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۱

مفهوم روابط آزاد بين زن و مرد در مارکسيزم
و تفاوت آن با مفهوم بورژوائی «سکس آزاد»
قسمت ششم
يکی از مبانی استواری اخلاق بورژوائی، شکل خانواده، آنطور که امروزه در تمام جوامع حاکم است، می باشد. در چارچوب يک خانواده، کودک مياموزد که:

الف. آنچه که در درون چهارديواری آن خانه موجود است، مال و فقط مال افراد آن خانواده است. يعنی مالکيت خصوصی. او اين مال را با جان و دل محافظت می کند و نه تنها از آن به ديگری روا ندارد که برعکس، کمين در تصاحب آنچه که مال ديگری است هم می کند.

ب. در چهارديواری اين خانه، هر نيروی کاری که استفاده می شود، جنبه استفاده خصوصی داشته و نه تنها خود کار که توليد آن هم خصوصی بوده و باعث ارتباط بين افراد جامعه و استفاده همگانی نمی گردد. يعنی در هنگام تهيه غذا، فقط افراد آن خانواده مد نظر قرار می گيرند، حالا ديگر به آن خانواده ارتباطی ندارد که همسايه او گرسنه است! اگر لباسی شسته يا خانه نظافت می شود، اينکارها تنها برای استفاده و راحتی و سلامت افراد آن خانواده انجام می گيرد. به کسی در اين خانواده مربوط نيست که وضع خانواده ديگر چگونه است. لذا در يک روز بارانی بدون ملاحظه لباس ديگران، راننده يک ماشين با سرعت هرچه تمامتر از نزديک عابرين توی خيابان می گذرد و وقتی آب به آنها پاشيده می شود، گوئی به پيروزی بزرگی دست يافته باشد، خنده کنان از کنار آنها رد می شود! گوئی از اينکه خود در ماشين محفوظ است و ديگرانند که دچار مشکل می شود، لذت می برد! لذت همه چيز برای من، ديگران چه می شوند، خود دانند! يا در تميز نگاهداشتن خانه خود، دقت دارد، اما از کوچه و خيابان که متعلق به همه است، مثل سطل زباله استفاده می کند. اينگونه ذهنيت ها ناشی از فرهنگ خود محوری و فردگرائی عجين شده با وجود انسانها در نظام مالکيت خصوصی استکه سرمايه داری شکل نهائی آن است.

ج. شکل خانواده، بصورت متداول آن، در عين حال وسيله ای است برای ستم مضاعف بر زن، زيرا که در تمام جوامع، اعم از غربی يا شرقی، اين زن است که نهايتاً مسئول گرداندن امور خانه و بزرگ کردن کودکان می باشد. ستمی که بر زن از طريق انجام تمام اين کارهای «خصوصی» که سودش تنها به خانواده خودش می رسد، وارد می شود، در واقع داری دو ايراد بزرگ است:
1. زن را از کار اجتماعی در جامعه دور کرده و در نتيجه او هيچ نقشی در توليد اجتماعی ندارد. نداشتن نقش در توليد اجتماعی و حضور در صحنه اجتماع، انسان را در امور اجتماعی کودن کرده و قدرت انديشه، تجزيه و تحليل را از انسان می گيرد. دليل آنهم بسيار روشن است: او مستقيماً و در عمل با مسائل درگير نيست و لذا تجربه عينی و عملی با اين مسائل ندارد که بتواند در مورد آنها نظری داشته باشد. لذا تدريجاً می پذيرد که لازم نيست به اينگونه مسائل بپردازد! از جانب ديگر، مسائلی «بهتر» که ارتباط مستقيم تری با او دارد هم از طريق راديو، تلويزيون و ساير دستگاه های ارتباط جمعی به او ديکته می شود. به اين دليل استکه در عمل می بينيم که زنان خانه دار در زمينه مسائل اجتماعی و سياسی از عقب افتاده ترين اقشار در نظام سرمايه داری هستند و حتی اغلب نمی خواهند هم بدانند. چون آنقدر از اين مسائل دور بوده اند که ديگر نه تنها جذابيتی برايشان ندارد که خسته کننده هم هست. به اين دليل در محافلی که زنان ومردان را با هم می بينيم، بمحض اينکه بحثهائی در مورد مسائل سياسی مطرح می شود، زنان محفل مردان را رها کرده و در آشپزخانه يا جائی مانند آن جمع شده و راجع به موضوع هائی حرف می زنند که دقيقاً ارتباط با نوع تماس های روزانه آنها با دنيای بيرون دارد، مثل مد لباس، غذا و مانند آن.
2. حال اين زن خانه دار، صاحب کودکانی هم می شود و آن کودکان را هم تربيت می کند تا مثل خودش و شوهرش شوند. پسرش را چون «پسر» است به جمع پدر می فرستد و دخترش را نزد خود و در جمع زنان نگهميدارد تا اخلاقش «منحرف» نشده و«سنگينی و وقار» خود را حفظ نمايد، تا او نيز چون مادر بتواند زود شوهر کند و «سروسامان» يابد.
پسر او سپس به سر کار و در خدمت کارفرما در ميايد و دخترش هم کالاهای توليد شده را می خرد. به اين ترتيب، نظام سرمايه داری عملاً و دائماً نيروی کار لازم برای گردش چرخهای اقتصادش را از اين راه تأمين کرده و هم مشتری برای کالاهای خود جور می کند! در حاليکه اين نظام نه از جيبش و نه از سود اين کالاها برای بدنيا آوردن، پروراندن و بزرگ کردن اين دختر و پسر کوچکترين مايه ای گذاشته باشد، از بازدهی زحمات خانواده استفاده می کند وعملاً خانواده و پدر ومادر را هم مسئول بزرگ کردن آنها قرار می دهد. لذا اگر دختری بر اثر فشار فقر و گرسنگی بدن خود را بفروش بگذارد يا پسری دزدی کند، اول از همه «آبروی» خانواده می رود و بعد هم دختر باشد سنگسار می شود، پسر باشد دستش را قطع می کنند! يعنی عملاً در اجتماع اعلام می کنند که مسئول اين «گناه» خانواده و خود شخص بوده است.

هیچ نظری موجود نیست: