چهارشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۲

انقلاب 82 ي ايران

نشنال ري‌ويو

16 ژوئن 2003

انقلاب ايران، سال 2003

جوّ تغيير رژيم فراهم شده است

كسي هرگز نمي‌فهمد كه چه چيزي باعث ايجاد جرقه‌ي يك انقلاب مي‌شود. بيشترين چيزي كه مي توان از يك تحليل‌گر خوب انتظار داشت تشخيص شرايطي است كه ماركسيست‌ها ” ‌موقعيت انقلابي “ مي‌ناميدند، اما اندازه‌گيري عناصر فوق‌العاده مهم آن امكان‌پذير نيست (و به همين علت است كه به‌اصطلاح‌دانشمندان علوم اجتماعي هرگز در پيش‌بيني انقلاب‌ها موفق نبوده‌اند). زمان انقلاب كه فرا برسد تنها مي‌توان بوي آن را احساس كرد، و انقلابيون اولين كساني هستند كه خبر مي‌شوند. آنان پوسيدگي و ترسي را كه از كريدورهاي قدرت مي‌‌آيد بو مي‌كشند. بوي خبردهنده‌‌اي را كه از زيرجامه‌هاي رهبران محكوم به شكست مي‌آيد حس مي‌كنند. و تزلزل اراده و انگاره‌ي در حال شكل‌گيري واكنش توأم با وحشت آنان را احساس مي‌كنند.

آن بوها دارند آرام آرام فضاي ميدان‌هاي مركزي شهرهاي عمده‌ي ايران را فرا مي‌گيرند، و مردم را به نبرد متزايداً آشكاري با ملايان حاكم تحريك كرده‌اند. اكنون شش شب متوالي است كه تظاهرات در سراسر ايران آغاز شده‌است، و با آنكه گزارشگران غربي در آنجا شديداً دست و بال‌شان بسته است – رژيم همه‌ي حبرنگاران و عكاسان را از حضور در محوطه‌هاي تظاهرات منع كرده‌است، و از اين‌رو ” گزارش‌ها “ معمولاً هميشه برپايه‌ي اطلاعات دست دوم‌اند – و با آنكه ظاهراً هيچ گزارشگر غربي‌اي نيست كه خبرها را حتي از بيرون تهران پوشش دهد، چندين حقيقت به طور چشمگيري روشن است.

اول آنكه تظاهركنندگان صرفاً ” دانشجو “ نيستند ( اين واژه به خودي خود از نظر معنايي تا حدي گمراه‌كننده است، زيرا بسياري از آنان در سنين سي و چهل سالگي‌اند). برخي از تخمين‌ها حاكي از آن اند كه 90 درصد تظاهركنندگان غيردانشجو هستند.

دوم، رژيم عصبي است، و در واكنش دچار اشتباه قضاوت شد. اين شرايط واكنش زمخت گورباچف را نسبت به تظاهرات ليتواني در اواخر دوران شوروي به خاطر من مي‌آورد. به حد كافي سرباز به آنجا فرستاد اما صرفاً براي خشمگين كردن ليتوانيايي‌ها كافي بودند نه براي پايان دادن به اعتراضات. ملايان تهران نيز درست همان كار را كردند، سركش‌ترين و بي‌انضباط ترين اعضاي نيروهاي امنيتي لباس شخصي، يعني بسجي‌ها را به جان تظاهركنندگان انداخت. اما تظاهركنندگان به نحو كارآمدي مقاومت كردند، كه باعث شد روحيه‌ي نيروهاي دموكراتيك به حد بسيار زيادي بالا برود. در مورد يكشنبه شب، رژيم برخي از گروه‌هاي ضربت سپاه را وارد صحنه كرده بود كه كارايي بيشتري داشتند، اما احتمالاً كنترل اوضاع از دست آنها نيز خارج شده‌است.

سوم، حملات بي‌رحمانه به تظاهركنندگان ( دانشجويان دختر را از پنجره‌هاي خوابگاه به بيرون پرت كردند، و نجات يافتگان را در حالي كه بر سطح خيابان خوابانده بودند به طور وحشيانه‌اي كتك زدند) باعث شد نيروي انتظامي برعليه بسيج مداخله كند، و اين يك بار ديگر نشان داد كه رژيم براي سركوب جنبش آزادي‌خواهانه نمي‌تواند روي نيروهاي امنيتي خودش حساب كند. اين مسئله يكي از دلايل اوليه‌ي بوي ترسي است كه از مسجدها و كاخ‌هاي ملايان مي‌‌آيد.

چهارم، و شايد مهم‌تر از همه، تظاهرات ضدرژيم به تهران محدود نمي‌شود. به عنوان مثال، يكشنبه شب، بزرگ‌ترين تظاهرات -- در سراسر كشور – ظاهراً در اصفهان صورت گرفت (فردي كه مرا مطلع كرد گفت تقريباً همه‌ي شهر برضد رژيم يسيج شده يودند)، و اعتراضات ديگري نيز در مشهد، شيراز (جايي كه سه نفر دانشگاهي را روز پنجشنبه به دنبال ”اعتراف “ ي كه به زور از يك نوجوان 14 ساله گرفته بودند به زندان انداختند) و اهواز صورت گرفت. اين مسئله به گونه‌اي مضاعف حائز اهميت است، زيرا هم خصوصيت ملي شورش را نشان مي‌دهد، و هم اينكه اصفهان از نظر تاريخي كانون جنيش‌هاي انقلابي بوده است (و درواقع برخي از تندترين منتقدان رژيم در اصفهان و از اصفهان هستند).

پنجم، اقدام رهبران رژيم به نحو بارزي فاقد انسجام است. در حالي كه رهبر اعلي خامنه‌اي و وزير اطلاعات يونسي آمريكا را به تأمين مالي اين شورش متهم كردند، مرد قدرتمند رژيم، رفسنجاني آشكارا براي جنگ با تروريزم به آمريكا پيشنهاد همكاري داد. او اعلام كرد كه ايران اطلاعات فراواني در مورد گروه‌هاي تروريستي گوناگون دارد و حاضر است در مقابل برخورد دوستانه‌تر آنها را در اختيار آمريكا بگذارد. به زبان ساده‌تر، مي‌خواهد براي بقاي خودش مذاكره كند. از سوي ديگر، رئيس مجلس، مهدي كروبي، درخواست كرد كه يونسي به طور مستند به ادعاي رژيم در مورد اينكه آمريكا به مسئولين دولتي رشوه داده‌است رسيدگي كند، و تهديد كرد كه در صورتي كه وزير اطلاعات تحقيقات همه جانبه‌اي را در اين مورد به عمل نياورد او را مورد استيضاح قرار خواهد داد. مسلم است كه كروبي يك مقام اسمي است، اما تمايل او به اينكه رژيم را آشكارا و به طور ملودراماتيك به چالش بگيرد حاكي از عزم راسخ مخالفان و بي‌اعتنايي موجود به رهبري است.

ششم، خشونت فزاينده‌اي برعليه رژيم وجود دارد. ديگر سخن از تظاهرات آرام برعليه رژيم در ميان نيست. اعتراض كنندگان مي‌دانند كه با تفنگ، چماق، كارد، قمه و زنجير مورد حمله قرار خواهند گرفت، و آنها نيز با كوكتل مولوتف و تفنگ‌هاي خودشان واكنش نشان مي‌دهند. در برخي از درگيري‌هاي خياباني اخير، تظاهركنندگان سيم‌هايي را در عرض خيابان كشيده بودند تا باعث زمين خوردن بسيجي‌هاي موتورسوار شوند.

رژيم واقعاً گير افتاده است. آخوندها مي‌دانند كه مردم از آنها متنفرند – حتي خبرنگار خجول كريستين ساينس مانيتور در تهران هم مي‌گويد 90 درصد ايرانيان خواستار تغيير دموكراتيك، و 70 درصد خواستار تغيير بنيادي‌اند – و اين را نيز مي‌دانند كه ابزارهاي سركوب خودشان براي برخورد با قيام توده‌اي ناكافي است. بسياري از رهبران نيروهاي مسلح آشكارا گفته‌اند كه اگر جنگ داخلي رودررويي رخ دهد طرف مردم را مي‌گيرند. اعضاي برخي نهادهاي قدرتمند كشور گفته‌اند بر اين باورند كه بيش از نيمي از اعضاي سپاه در صورت بروز رودررويي از مردم حمايت خواهند كرد. از اين رو است كه ملاها براي سركوب تظاهرات مردم مجبور به وارد كردن جانيان خارجي شده‌اند – كه در مطبوعات مردمي ” عرب‌هاي افغاني “ توصيف مي‌شوند.

در آن سوي مانع‌ها نيروهاي طرفدار دموكراسي ظاهراً از نقطه‌ي عدم بازگشت عبور كرده‌اند. مي‌دانند كه اگر اكنون توقف كنند، بسياري از آنان در معرض شكنجه‌هاي وحشتناك و اعدام خودسرانه قرار خواهند گرفت. بعيد به نظر مي‌رسد كه خامنه‌اي و رفسنجاني فرايند صلحي داخلي را در پيش گيرند. ملايان كه بوي پوسيدگي را در درون رژيم حس كرده‌اند، نوميدانه هواي محوطه‌هاي دانشگاهي و خانه و محل كار ساير رهبران قيام را براي يافتن همان رايحه بو مي كشند.

طيق معمول، پرزيدنت بوش در تحسين مبارزان راه آزادي و محكوم كردن سركوب در ايران سنگ تمام گذاشت. و وزارت خارجه نيز از طريق سخنگويش ريچارد باوچر با كلمات مشابهي سخن گفت. خوب مي‌شد اگر ظرف چند روز آينده وزير خارجه پاول و معاونش ريچارد آرميتيج از پرستيژ خود آشكارا براي دموكراسي (و همين‌طور تغيير رژيم) مايه مي گذاشتند. به سبب فقدان سياست رسمي در مورد ايران انتقادات قابل ملاحظه‌اي به دولت وارد شده‌است – از جمله توسط خود من – اما به نظر مي‌رسد كه سياست امريكا در مورد ايران توسط خود رئيس جمهور فرموله شده است. اكنون بايد اطمينان حاصل كند كه كل گروه ’كر از روي كتاب دعاي او همخواني مي‌كنند.

علت ناكامي در توافق بر سر حمايت آشكار واشنگتن از دموكراسي در ايران تا حدي ناشي از فقدان اطلاعات درست از درون ايران، و نتيجتاً فقدان تحليل دقيق است. در اين مرحله، در مورد ناكامي جامعه‌ي اطلاعاتي در به دست آوردن تصوير دقيقي از نيروهاي فعال در ايران كاري نمي‌توان كرد. براي اين مسئله نبايد CIA ي فعلي، يا رهبر مقبول آن، جورج تنت را ملامت كرد. حقيقت آن است كه آمريكا از ايام انقلاب 1979 كه باعث بركناري شاه و به قدرت رسيدن ملايان نامطبوع شد تاكنون در مورد ايران اطلاعات پوسيده‌اي داشته‌است. اما با وجود اين هيچ عذروبهانه‌اي براي بدفهميدن تغيير انقلابي‌اي كه بر تفكر نهادهاي اطلاعاتي و ديپلماتيك حاكم است وجود ندارد.

كساني كه از مرحله پرت‌اند بر اين باورند كه انقلاب دموكراتيك در ايران نامحتمل است زيرا نيروهاي انقلابي فاقد رهبر فرهمندند – والسا، هاول، روبسپير، جفرسون ندارند – و بدون وجود رهبر انقلاب انقلابي رخ نمي‌دهد. ژرف‌‌انديشان ما مي‌ترسند اگر از شورشيان پشتيباني كنيم، با خطر تكرار قيام‌هاي ناكام لهستان و مجارستان دهه‌هاي 1950 و 1960 مواجه شويم.

اما ايران امروز يه هيچ روي با اروپاي مركزي نيم قرن پيش، يا از اين نظر با فرانسه يا آمريكاي انقلابي قرن هيجدهم، يا روسيه‌ي در ’شرف انقلاب بلشويكي قابل مقايسه نيست. در تمام آن موارد، انقلابيون اقليتي متمايز بودند، و تنها تركيبي از رهبريِ ديناميك و حمايت خارحي مي‌توانست آن رژيم‌ها را ساقط كند. در ايران امروز، انقلابيون متشكل از اكثريت عظيمي از جمعيت‌اند، در حالي كه خودكامگان تنها از حمايت ناچيزي برخوردارند. از اين رو، مردم ايران سرنوشت‌شان در دست خودشان است. آنان روياي مشتركي براي آزادي دارند، و تنها نياز دارند كه آن را مبدل به رسالتي براي آزادي خود كنند.

و بالأخره اينكه، تحليلگران ما بايد هنگامي كه درباره‌ي فقدان رهبران انقلابي در ايران امروز سخن مي‌گويند كمي بيشتر تعادل به خرج دهند. جنبش دموكراسي سال‌ها است كه در ايران در حال نمو بوده‌است، و به‌‌روشني حمايت توده‌اي را جلب كرده‌است. چنين امري بدون رهبريِ خوب رخ نمي‌دهد. رهبران وجود دارند، منتها ما با چهره‌ها و نام‌هايشان آشنا نيستيم. اما اگر به اصول راهنمايانه‌ خودمان عمل كنيم، و انقلاب دموكراتيك آغاز شده در خيابان‌هاي ايران را پشتيباني كنيم – و در صورتي كه شتاب انقلابي‌ كماكان از قوت كنوني خود برخوردار باشد – به زودي زود آنان را خواهيم شناخت.


هیچ نظری موجود نیست: