سه‌شنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۲

تو جای پای خورشیدی
و پریدگی ماه
بر روی این خاک
تو تنفس گیاهی
به هنگام رویش
و احساس دریا
در جریان یک رود
ومن
بالهای بریده یک پرواز
در آسمان یک آرزو
بیا و بر روی زخمهایم مرهمی گذار
از خاکستر ستاره ها
واز لبخنده ای که عشق را می داند
مرادر فاصله میان دستانت
پناه ده
همانگونه که ساحل دریا را
دستهایم رابگیر
و جرات زندگی کردن را
به من بیاموز
جرات آواز خواندن به صدای بلندرا
و جرات اینکه بگویم
مرا ببوس
...
دلم تنگ و دلم تنگ
دلم با لاله هم رنگ

هیچ نظری موجود نیست: