پنجشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۱

زندگي
سايه اي سرگردان
سخنان لغو يك دلغك
پنجه تدريجا خفه كننده يك سرنوشت دژخيم
پر پر احتضار يك پروانه در تابش فرار آفتاب
نيست
جويي جوينده است
غلطان بر ريگ هاي زرين
رزمنده با خزه ها و جلبك ها
كه همواره به سوي درياي فراخ نيل فام ميرود
تا به بخشي از تاريخ بدل شود
در آن
رزم و رنج
توامانند
تا قلب طپنده را
به سنگواره اي از لعل بدل كنند
به گنجور زمانه بسپرند
آن را زنگ و كپك وموريانه نمي جود
و از آن آجري براي كاخ سرنوشت
در سياره لاژوردي ما مي سازند

هیچ نظری موجود نیست: