یکشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۹

نامش قلبم را سوراند
بی آنکه ببینم
بی آنکه بشنوم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

همین طوری داشتم تو وبلاگای مختلف گشت میزدم که به وبلاگ تنهای شب رسیدم...تمام نوشته هاتون رو خوندم و چقدر منو یاد کسی انداختین که برام عزیزه و سبک نوشته های اونم مثل شماست...کاراتون خیلی دلنشین بود.امیدوارم بازم فرصت بشه و بیام از نوشته هاتون لذت ببرم.