شنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۲

از اين كه ننوشتم دارم مي رم سفر بايد كه ببخشيد الان هم زياد نمي تونم بنويسم
اول اينكه دوست جونم از آمريكا اومده دوم اينكه يه سفر توپ به يزد، كرمان،اردكان،نايين و بم داشتم كه بعدا بيشتر درموردش مي نويسم بعد هم رفتم شمال براي جنگل نوردي كه توي را تصادف كردم و اين ماشين هم رفت بغل اون يكي يه جوري تصادف كردم كه فكر نكنم كسي به خوبي من بتونه اين كارو بكنه خلاصه هفتصد هزار كاسب شدم ،اگه منو با لباس مبدل كاسه به دست دم مسجد شاه ديدين به روم نياريد.

هیچ نظری موجود نیست: