شنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۱

در ستايش زندگي

آدمي از ديرباز , آنجا كه سختيها , دردناكي هاي زندگي , فروبسته ماندنِ خواسته ها , خواهشها , تمنيات و آرزوهاي دست نيافتة خويش را نگريست , خروشيد : » پس كي خوشبختي و سعادت رو خواهد كرد ؟ «
آنگاه چاره اي انديشيد , آستين همت بالا زد , گره بر جبين نهاد و بر راهِ خوشبختي و دست يافتن به آرزوها و كامهايِ خود خواهانه اش گام سپرد .
آري , آدميان جوياي سعادت , نيكنامي , خوشي و شادماني بودند , هستند و خواهند بود . اساساَ زندگي بدون چنين چشم اندازي عبث , بيهوده و بي انگيزه خواهد بود و ماجرائي پس دردناك درپي خواهد داشت . ليكن آدميان براي چنين چشم اندازي چه پيكارها , گران انديشيها , خون دل خوردنها و تلاشهائي كه نكردند در بيرون و درون خويش . اما نصيب ...... دريغا .
پيروزي هيچگاه آسان به دست نمي آيد . قدم نهادند , دويدند , ره جستند , نيافتند ولي هيچگاه آنرا با مرگ تعويض نكردند . آدميان حتي در مرگ هم جلودار بودند و هستند چرا كه آن را ضرورت حيات دانستند .
» پيش خواهيم رفت , حتي در مرگ , ما جلوتريم . «
رومن رولان
نبرد آدمي با هستي جهت به دست آوردن آرامش , آسايش , سعادت و يگانگي , نبردي ديرينه است . از كران تا كرانِ هستي , ناله هاي جان سوز عشاق , فريادِ
رزم آوران , صداي تيشة فرهاد , آواي حزن آلود مجنون , زمزمة دردآلود سقراط ,
تنورِ گداختة ابن مقفّع , صداقت و پاكيِ بي آلايش بابك و هزاران قصة ناديده و ناشنيده , كه آوايش همواره در همهمة جويبارها و درياها جاري ست , گواهيست از نبرد و كارزارِ انسان با زندگي و خوشبختي . و چه سخت است و سودمند اين يگانگيِ آدمي با زندگي و حوشبختي .
دريغا , كجاست آن يارِ آشنا كه وعدة ديدار اين جشن را دهد . تا سرشك از ديدگان فرو چكد .
ساليان سال فلاسفه و انديشمندان ره جستند اين يگانگي را , اما نيافتند آنرا . چرا كه خوشبختي و يگانگيِ زندگي و آدمي , راحتي و آسايش , تنها و تنها در عمل انسان با بازوهاي كارآمدش , با انديشة مهر پرورش و تن پولادين و قدرت عشق و ايمان ساخته ميشود و لاغير . درگير شدن , جنگيدن با سختيها و ناملايمات , كوفتنِ شدائد , نهراسيدن , پيش رفتن و انتخاب كردن تا رسيدن به مرزهاي انساني .
» گرز بزرگ زندگي و تقدير ممكن است سرم را بشكند , اما گردنم را خرد نمي كند «
يك ضرب المثل چيني

هیچ نظری موجود نیست: