جمعه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۲

متاسفانه نتوانستم به موقع اين مطلب را پابليش كنم
زنان كار
من يك زنم،روزم زودتر از ديگران آغاز مي شود،بايستي بچه ها رابراي مدرسه آماده كنم.
من يك كارگرم،رشته هاي زندگيم،همراه باتار و پود پارچه هايي كه در كارخانه مي بافم. همراه تار هاي قالي كه در خانه مي تنم،بافته مي شود،در دست هاي من،عبور نخها شيار هاي بسياري را رقم زده است.
من يك زنم،اگر چه مانند ديگران كار مي كنم اما مزدم كمتر از مردان كارگر است.
من يك كارگرم،ساعات اضافه كاريم،از ساعات اصلي كارم بيشتر شده است،ولي هنوزشكم فرزندانم را نمي توانم سير كنم.
من يك زنم،شب باتني رنجور و پاهايي خسته به خانه باز مي گردم،شيفت كاري تازه اي آغاز مي شود.
بايد به آشپزخانه بروم.وخانه را كه از شيطنت كودكانم آشفته است مرتب كنم.
نمي دانم كه يك زنم يا كارگر،شب نيز در بستر خواب سر كارگر شبهاي من تنم را تا به صبح به كار مي گيرد.
من همه روزها و شب هاي زندگيم راكار مي كنم، ولي بهره من از زندگي فقط رنجي است كه مي برم.
.

هیچ نظری موجود نیست: