جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۱

می گويند عاشق ومعشوقی برای شنا به کنار درياچه اشتاين هوده در آلمان می روند يکيشان غرق ميشود وآن يکی بر لب آب آن قدر ميايستد تا پاهايش ريشه می دواند وموها ودستهايش جوانه می زنند برگ ميدهند و بزرگ می شوند تا ميرسند به سطح درياچه تا اگر محبوب سر از آب بيرون آورد يا دست دراز کرد موهای افشان يا دستهای بلند اورا بگيرد وبيرون بياييد

هیچ نظری موجود نیست: