برای استراحت شب رو در اراک خوابیدم(سفر بودم:اهواز)
سالها بود که ندیده بودمش ولی اون شب تا صبح توی خوابم بود.
سال دوم دبیرستان بودیم.اولین جلسه درس دینی دبیرش بعد از سلام و احوال پرسی و حضور و غیاب گفت که اقلیت های مذهبی می توانند از کلاس خارج شوند. منهم بلند شدم او هم همینطور
جلو رفتیم. از من پرسید: اسمت چیه؟
گفتم
گفت:کدام مذهب
گفتم:اقلیت غیر مذهبی خندید و گفت این مذهب رسمی نیست بشین.
از اون هم همین سئوال رو پرسید.
گفت ببخشید آقا کمونیسم مذهب رسمی هست یا نه؟
معلم خندید و گفت هنوز که نه بشین هردومون خندیدیم و نشستیم به همین سادگی دوستیمون آغاز شد.
سال 66 بود.
سالها بود که ندیده بودمش ولی اون شب تا صبح توی خوابم بود.
سال دوم دبیرستان بودیم.اولین جلسه درس دینی دبیرش بعد از سلام و احوال پرسی و حضور و غیاب گفت که اقلیت های مذهبی می توانند از کلاس خارج شوند. منهم بلند شدم او هم همینطور
جلو رفتیم. از من پرسید: اسمت چیه؟
گفتم
گفت:کدام مذهب
گفتم:اقلیت غیر مذهبی خندید و گفت این مذهب رسمی نیست بشین.
از اون هم همین سئوال رو پرسید.
گفت ببخشید آقا کمونیسم مذهب رسمی هست یا نه؟
معلم خندید و گفت هنوز که نه بشین هردومون خندیدیم و نشستیم به همین سادگی دوستیمون آغاز شد.
سال 66 بود.
نظرات