بر سر این سنگ یا آن سنگ می نشینم
زیرا جاذبه ای از اندوه
مرا بسوی زمین می کشد
خود فریبی است که می پندارم طبیعت پیرامون من
از آن من است
و چون بر چیناب لطیف جوی زلال آب می نگرم
تمام فاجعه را می بینم
*******
ای تو
بگذار آنچه را که ندانسته ای
با این بوته گمنام نجوا کنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر