خون را
گل رگهايم را ببين
شكفته بر جانم
و اميدم را
كه ايستاده است
در كنارم
گريه ام را ببين
كه ستاره ها را مي شويد
و ترانه ام را
كه براي شنيدنش
آفتاب
از ديوار خاك بالا مي خزد
وماه
خود را از شكاف شب بيرون مي اندازد
(چون چهره اي)
گل رگهايم را ببين
شكفته بر جانم
و اميدم را
كه ايستاده است
در كنارم
گريه ام را ببين
كه ستاره ها را مي شويد
و ترانه ام را
كه براي شنيدنش
آفتاب
از ديوار خاك بالا مي خزد
وماه
خود را از شكاف شب بيرون مي اندازد
(چون چهره اي)
نظرات